گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱ - در پیشگاه آستان قدس رضوی

 

تبارک الله از این فرخ آستان که بود

به پاس درگه او آسمان همیشه مقیم

حریم زادهٔ موسی که چون دم عیسی

روان فزاید خاک درش به عظم رمیم

به چشم زایر این آستان بود روشن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - در سوگ پدر

 

دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر

بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان

دربغ از آن دل دانا که از جفای سپهر

گزید خاک سیه را ز بهر خویش مکان

صبوری آن ملک شاعران طوس برفت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - ابر و شفق

 

کربم و باذل ابری برآمد از بر کوه

بغارتیده همه بار خانهٔ عمان

صلای داد و جبین برگشاد و کرد نثار

به‌دشت گوهر سیراب و بر افق مرجان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - وعدهٔ مادر

 

شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد

از اتفاق که شرحش نمی‌توان دادن

قضات محکمه دادند حکم قتلش را

که رسم نیست به بیچارگان امان دادن

به‌دست و پای درافتاد مادرش که مگر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۵ - دین و وطن

 

زمانه کرد چو در بر شعار دین و وطن

شدند مردم مسکین شکار دین و وطن

به میر و کاهن روز نخست لعنت باد

کز آن دوگشت بپا یادگار دین و وطن

ز پیش گرسنگان بهر پاس عزت خویش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - دریغ و آه امین

 

دریغ و درد که در عین نیکخواهی و مهر

نهفت رخ ز رفیقان نیکخواه‌، امین

دریغ و آه که در نیم‌شب به مرگ فجا

رسید روز حیاتش به شامگاه، امین

جدا شد از بر یاران به نیمه‌راه حیات

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - انسان سازی

 

مرا درست به یاد اندرست عهد صبی

به روزگار لطیف تفرج و بازی

فتاد پارهٔ مومی ز دامن دایه

من آن ربودم و جستم چو آهو از تازی

چو سنگ بودم درآغاز و نرم گشت آخر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۳ - سنجر و امیر معزی

 

شنیده‌ای تو که سنجر به عمد یا به خطا

بزد به سینه سر خیل شاعران تیری

بلی معزی کش بود در جگر پیکان

نبست لب ز ثنا گرچه بود دلگیری

نماند شاعر از آن زخم تا به سال دگر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۷ - در سپاسگزاری

 

ابوسعید که اوراست اختر مسعود

به اوج عزت چون شمس تابناک و جلی

حسین اسم و حسن رسم آن که طینت او

خود از ازل بسرشته است با ولای علی

به جان اوست مرکب سعادت ابدی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - جوابی به قطعه محمود فرخ

 

بهار قطعهٔ فرخ شنید و خرم گشت

چو کشت خشک ز ترشیح ابر نیسانی

و یا چو عاشق نومید گشته از دیدار

که یار سر زده ییش آیدش به مهمانی

فسرده بودم و از عمر خویشتن بیزار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۵ - بهار شیروانی

 

به شهر شروان بُد شاعری بهار بنام

که شهره بود به مطبوعی و سخن‌دانی

از آن سخنور جز اندکی ندانم شعر

هم آنچه دانم دانند عالی و دانی

به شعر خویش هم‌اکنون مفاخرت نکنم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode