گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹

 

قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابرو

که جز به قبله روی تو نیست ما را رو

تو خود بگوی ز روی تو روی چون تابیم

چنین که پرتو روی تو تافت از هر سو

نشان ز قرب تو داده ست عندلیب به باغ

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۷ - مخمس

 

سلامت ار طلبی جز به نیکویی مگرو

بهر چه کاشته یی چشم دار وقت درو

ز فتنه غم نخورد خاطر سلامت رو

دلاز خبث حسودان مرنج و ایمن شو

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۷ - مخمس

 

اگر چه سوختن عاشقان بود دلجو

که جز بسوختن از عود بر نیاید بو

مباش اهلی ازین بیشتر خموش و بگو

بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور

 

می اگر جوش زند گل ز چه جوشد بلب جو

مست اگر شور کند مرغ خروشد ز چه هر سو

اهلی شیرازی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

از آن پر است دل فیض از ولای امام

که از نخاله طین وی است طینت او

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

از آن پر است دل فیض از ولای امام

که از نخاله طین وی است طینت او

فیض کاشانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴

 

خمیده قامتم از بار غصه چون مه نو

به خان و مان من آتش فگنده شد مرو

دمی ز روی مروت حدیث من بشنو

ز یک سخن که رقیبم بگفت رنجه مشو

سیدای نسفی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - علاج علمی و عملی مرض حب جاه و ریاست

 

دو قرص نان، اگر از گندم است یا از جو

دوتای جامه، گراز کهنه است یا از نو

چهار گوشه دیوار خود به خاطر جمع

که کس نگوید از اینجای خیز و آنجا رو

هزار بار نکوتر به نزد دانایان

[...]

ملا احمد نراقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۶ - ابن یمین فریومدی خراسانی

 

دو قرص نان اگر از گندم است وگر از جو

دو تای جامه اگر کهنه است وگر از نو

چهار گوشهٔ دیوار خود به خاطرِ جمع

که کس نگوید از این جای خیز و آنجا رو

هزار مرتبه بهتر به نزد ابن یمین

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

ز خود گذشتم و گشتم ز پای تا سر او

شد از میان منی و جلوه کرد نحن هو

من از میان چو شدم دوست در میان آمد

مه آشکار شود ابر چون شود یک سو

زیمن عشق شبم را نمود چون شب عید

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۹ - قطعه

 

پی سواری خود مردمان خرندخری

برای صرفه که جونیم من دهند به او

به اسب تازی مایل کسی نمی گردد

که خرج اوبودا فزون اگر چه هست نکو

اگر چه اسب مر او را دهد نجات ازخصم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید

 

به هر طریق که دانی بگیر حکمی از او

که ای مخرب خفرک فلان سنجرلو

ترا چه کار که مغوی شوی به رعیت غیر

ترا که گفت که شو کدخدا به هر ده وکو

ترا چه کار به ساروئیان خرخسته

[...]

بلند اقبال
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح مولی الموالی حضرت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام

 

دو هفته ماه من ای لعبت بهشتی رو

دگر چه شد که ز من کرده ای تهی پهلو

تو سرو نازی و بر چشم منت باید جای

که جای سرو بسی خوشتر است بر لب جو

تراست نازش کبک و چمیدن طاووس

[...]

عمان سامانی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)

 

مباد آنکه زنی بعد من تو لطمه برو

مکش ز سینه خروش و مکن پریشان مو

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode