گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱

 

ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما

خمار صبح ندارد می شبانه ما

ترا که ذوق سخن نیست فکر ساغر کن

که گشت چاک گریبان شرابخانه ما

فسانه دگران خواب در بغل دارد

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

کمان طالع ما تیر برنمی تابد

مگر ز غیب خورد تیر بر نشانه ما

درین قفس، من و طغرا و بلبلیم اسیر

که مانده در عدم آباد، آب و دانه ما

قابل سبز شدن نیست، میفشان برخاک

[...]

طغرای مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

ز عندلیب چه پرسی نشان خانه ما

که پی نبرده صبا هم به آشیانه ما

نهاده بر لب ما عشق مهر خاموشی

که گوش کس نکند نوبر ترانه ما

بهار رفت و نچیدیم جز گل حسرت

[...]

اسیر شهرستانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

فتاده گوشه چشم تو تا به خانه ما

دکان سرمه فروش است آستانه ما

دماغ بلبل ما بس که نازک افتادست

به شاخ نکهت گل باشد آشیانه ما

بر آسمان نبود کهکشان که می بینی

[...]

سیدای نسفی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۸ - شکوه و زینب (ع) سر قبر مادر

 

به کربلا ز ستم سوختند خانه ما

بباد داد فلک خاک آشیانه ما

صامت بروجردی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

همین بس است ز آزادگی نشانهٔ ما

که زیر بار فلک هم نرفته شانهٔ ما

ز دست حادثه پامال شد به صد خواری

هر آن سری که نشد خاک آستانهٔ ما

میان این همه مرغان بسته‌پر ماییم

[...]

فرخی یزدی
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » خنده برق

 

سزای چون تو گلی گرچه نیست خانه ما

بیا چو بوی گل امشب به آشیانه ما

تو ای ستاره خندان کجا خبر داری؟

ز ناله سحر و گریه شبانه ما

چو بانگ رعد خروشان که پیچد اندر کوه

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode