عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۴ - از قصیده ای
زهی بزرگ عطائی که در مضیق نیاز
امل پناه بدان دست درفشان آورد
ز بیم جود تو کان خاک در دهان افکند
ز یاد دست تو بحر آب در دهان آورد
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - و قال ایضاً بمدحه
فراق روی تو ما را بروی آن آورد
که در چمن بسر لاله مهرگان آورد
بچین زلف تو چشمم زطراه دریابار
ببوی سود سفر کرد و بس زیان آورد
غم تو کرد جهان را چو چشمۀ سوزن
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۵
صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد
نسیم آن به تن رفته باز جان آورد
هزار جان سزد از مژده، گربه باد دهند
که نزد دلشدگان بوی دلستان آورد
خبر ز چین سر زلف مشکبوی تو داد
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۷۶
صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد
نسیم آن به تن رفته باز جان آورد
هزار جان سزد از مژده گر به باد دهند
که نزد دلشدگان بوی دلستان آورد
خبر ز چین سر زلف مشکبوی تو داد
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - ایضا در مدح همو گوید
دمید باد دلاویز و بوی جان آورد
نوید کوکبهٔ گل به گلستان آورد
رسید موسم نوروز و یمن مقدم او
به سوی هر دلی از خرمی نشان آورد
شکوفه باز بخندید و لطف خندهٔ او
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶
شب فراق تو جانا مرا به جان آورد
چه عادتست که عشق تو در جهان آورد
که کام دل ز لب لعل خویشتن ندهد
دلم ز جور تو ای جان از آن فغان آورد
فراق روی تو را خود چگونه شرح دهم
[...]
ابن حسام خوسفی » ترکیبات » مناقب هفت معدن در مدح امام زمان (عج)
امین وحی که تنزیل از آسمان آورد
به خاکبوس درش، سر بر آستان آورد
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵
ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آورد
خطت به ریختن خون من نشان آورد
کمند زلف تو یارب چه راهزن دزدی ست
که بُرد نقد دل ما و رو به جان آورد
به نازکی کمرت هر دلی که از مردم
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸
شراب خورد و شبیخون بعاشقان آورد
چه آفتست که احباب را بجان آورد
شدم بوعده ی او زار آه ازان بد مست
که یکدو بوسه کرم کرد و بر زبان آورد
چه گیرم آن کمر بسته را بدعوی خون
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۳۴۱- مولانا عبدالله شهابی
شراب عشق عجب شورشی بجان آورد
که هر چه در دل من بود بر زبان آورد