گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵١۵

 

رضی ملت و دین ایکه با افاضت تو

برسم طعنه توان گفت ابر را فیاض

توئیکه لازم ذاتی بود جواهر را

بعهد بخشش عامت زوال چون اعراض

ز همت تو که قانون جود اساس نهاد

[...]

ابن یمین
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۱

 

کجا کنند به تیغ از تو عاشقان اعراض

ز شمع باری پروانه کی برد مقراض

بیا که بر تو کم عرض سوز و در نهان

که از طبیب نپوشند خستگان امراض

به لعل و در نکند نسبت آن لب و دندان

[...]

کمال خجندی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷

 

به وقت فصل بهار از چمن مکن اعراض

جهان ز لاله و گل بین به رنگ و بوی ریاض

میان حوضهٔ چشمم ز خون برست گیاه

چنانکه لالهٔ سیراب بر کنار حیاض

شمامه ی سر زلفت که شام رعناییست

[...]

ابن حسام خوسفی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۹ - وله ایضا

 

ز جور مطبخیان کی ز نان کنم اعراض

که مهر نان نتواند برید، صد مقراض

دلم به گوشه مطبخ چنان گرفته است قرار

که فارغ است ز جنت درین زمان ریاض

چو یافتم ته نان، نانخورش طلب کردم

[...]

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۳

 

چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض

به قول پیر مغان واجب است ازو اعراض

تمام فیض بود باده خاصه از کف یار

مدام فیض رسان باد آن کف فیاض

ز جوهر می و کیفیتش وقوف نیافت

[...]

جامی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲

 

نه خانقاه نشین می شویم و نی مرتاض

که می فروش کریم است و جام می فیاض

جز این ادیب نگوید به ما که چون طفلان

روان کنید سواد و سیه کنید بیاض

درازی شب ما گو به هر دم افزون شو

[...]

نظیری نیشابوری
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶

 

منم به یاد تو آسوده از نعیم ریاض

تهی ز هر هوس و فارغ از همه اغراض

به نیم جان شده راضی چو مرغ نو بسمل

به بوی دل شده قانع چو مردم مرتاض

نظر به سوی تو دزدیده هم نیارم کرد

[...]

فیاض لاهیجی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

زهی جمال تو دیباچه کتاب ریاض

طراوت از رخ تو گل نموده استقراض

نشسته خال سیاهی به کنج ابرویت

چنانکه گوشه محراب هندوئی مرتاض

فغان که با دل من می کندسر زلفت

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode