رضی ملت و دین ایکه با افاضت تو
برسم طعنه توان گفت ابر را فیاض
توئیکه لازم ذاتی بود جواهر را
بعهد بخشش عامت زوال چون اعراض
ز همت تو که قانون جود اساس نهاد
محصل است همه وقت امید را اغراض
جهان فضل و هنر را ز فتحباب کفت
بخشگسال کرم تازه و ترست ریاض
قضیه ایست مرا با تو عرض خواهم کرد
سزد کزان نکند طبع نازکت اعراض
در آنجریده که مدحت سواد میکردم
بسان نامه اعمال من نمانده بیاض
ز خازن کرمت بر سبیل گستاخی
همیکنم ورقی چند کاغذ استقراض
اگر چه از مرض احتیاج ابن یمین
شدست با همه رندی چو زاهدی مرتاض
ولی معالج دارالشفای مکرمتت
برد بداروی احسان هزار ازین امراض
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر از رضای خدا و نعمتهای دین سخن میگوید و به بخل و طعنههای دیگران اشاره میکند. او خدا را منبع جود و بخشش قلمداد میکند و از تلاش خود برای هنر و علم یاد میکند. شاعر به رنج و درد ناشی از احتیاج اشاره دارد و از کرامت حاکم استدعا میکند که در کمکی به او دریغ نکند. در نهایت، او از خداوند میخواهد که شفا و نعمتهای بیشتری را به او عطا کند.
هوش مصنوعی: خوشنودی مردم و دین، نشانهای است از بزرگواری تو؛ اینطور که میتوان به ابر بخشنده طعنه زد.
هوش مصنوعی: تو که ذاتاً برای جواهر لازم و ضروری هستی، بدان که بخشش عمومی تو باعث از بین رفتن آن خواهد شد، مانند آنچه که با اعراض (یعنی دوری و جدایی) اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: از تلاش و اراده تو که پایبند به generosity (بخشش) هست، همیشه برای دانشاندوزان امید به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دنیا پر از لطف و هنر است، مانند باغی که در آن، برکت و نعمت تازه و زندهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: موضوعی هست که میخواهم با تو در میان بگذارم. شایسته است که حساسیت و لطافت ذاتی تو مانع از درک آن نشود.
هوش مصنوعی: در آنجا که من در مورد خوبیها و فضیلتها صحبت میکردم، مانند برگهای که نشاندهنده اعمال من باشد، هیچ صفحهی سفیدی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: از بخششهای تو به صورت بیپروا و بیتوجهی چند ورق کاغذ قرض میگیرم.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر نیاز و کمبود، ابن یمین به حالت رندانهای افتاده است، اما مانند زاهدان و عابدان رفتار میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دارالشفای محبت تو معالجه شود، با داروی احسان هزار بیماری را درمان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا کنند به تیغ از تو عاشقان اعراض
ز شمع باری پروانه کی برد مقراض
بیا که بر تو کم عرض سوز و در نهان
که از طبیب نپوشند خستگان امراض
به لعل و در نکند نسبت آن لب و دندان
[...]
به وقت فصل بهار از چمن مکن اعراض
جهان ز لاله و گل بین به رنگ و بوی ریاض
میان حوضهٔ چشمم ز خون برست گیاه
چنانکه لالهٔ سیراب بر کنار حیاض
شمامه ی سر زلفت که شام رعناییست
[...]
ز جور مطبخیان کی ز نان کنم اعراض
که مهر نان نتواند برید، صد مقراض
دلم به گوشه مطبخ چنان گرفته است قرار
که فارغ است ز جنت درین زمان ریاض
چو یافتم ته نان، نانخورش طلب کردم
[...]
چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض
به قول پیر مغان واجب است ازو اعراض
تمام فیض بود باده خاصه از کف یار
مدام فیض رسان باد آن کف فیاض
ز جوهر می و کیفیتش وقوف نیافت
[...]
نه خانقاه نشین می شویم و نی مرتاض
که می فروش کریم است و جام می فیاض
جز این ادیب نگوید به ما که چون طفلان
روان کنید سواد و سیه کنید بیاض
درازی شب ما گو به هر دم افزون شو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.