ز جور مطبخیان کی ز نان کنم اعراض
که مهر نان نتواند برید، صد مقراض
دلم به گوشه مطبخ چنان گرفته است قرار
که فارغ است ز جنت درین زمان ریاض
چو یافتم ته نان، نانخورش طلب کردم
چو جوهری به کف آمد چه می کنم اعراض
برو طبیب که دل گشته از تو مستغنی
که هست صحن مزعفر دوای این امراض
به مطبخی کشد این دم دگر ز صحبت شیخ
چو نیست دعوتیان را چو او کسی مرتاض
به دیگ کله پز این دم، تو حاضر دم باش
که تا رسد به تو ناگاه فیض از آن فیاض
ز یمن دولت قلیه برنج و نان باشد
تو هر سواد که صوفی ببرده ای به بیاض
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به اهمیت نان و غذا در زندگی دارد. شاعر میگوید که از محیط آشپزخانه دلانگیز خود لذت میبرد و به هیچ بهشت یا خوشی دیگری فکر نمیکند. او از ته نان، خواستهای برای خوراک دارد و وقتی غذایی به او میرسد، از آن لذت میبرد. همچنین به طبیب اشاره میکند که دلش از بیماریهای زندگی پر است و به دنبال درمان در صحن گلها و غذاها میگردد. شاعر به وضوح نشان میدهد که عشق به غذا و نان، قدرت و خوشایندی بیشتری نسبت به مسیرهای معنوی دارد و او به غذای حاضر و لذت آن اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: از ظلم و سختگیری آشپزها، چگونه میتوانم از نان چشم بپوشم، در حالی که محبت نان قابل قطع نیست و برای بریدن آن، صد قیچی هم لازم است.
هوش مصنوعی: دل من به گوشهای از آشپزخانه آرامش یافته است بهگونهای که در این لحظه از بهشت و باغهای زیبا بینیاز شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی که نان را به پایان رسیدم، خواستم که خوراکی بهتر پیدا کنم. حالا که انگار به گنجی دست یافتهام، چه معنا دارد که از آن دست بکشم؟
هوش مصنوعی: برو دکتر، چون دل دیگر به تو نیازی ندارد و در اینجا عطر زعفران، درمان این مشکلات نیست.
هوش مصنوعی: این دم ممکن است مرا به جایی ببرد که در آنجا دیگر کسی برای گفتگو نباشد، زیرا هیچکس مانند آن شیخ زهد نکرده و در مرتاضیت به سر نمیبرد.
هوش مصنوعی: در اینجا به ما توصیه میشود که در لحظه حاضر حضور داشته باشیم و آماده باشیم، زیرا ممکن است در همین لحظه، نعمتها و برکات خوبی به ما برسند. باید از فرصتها بهرهبرداری کنیم و ذهنمان را برای دریافت آنچه خوب است، باز نگهداریم.
هوش مصنوعی: با لطف و نعمت الهی، خوشبختی و فراوانی برنج و نان فراهم شده است. تو هر جا که بروی، آثاری از علم و دانش را میتوانی مشاهده کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رضی ملت و دین ایکه با افاضت تو
برسم طعنه توان گفت ابر را فیاض
توئیکه لازم ذاتی بود جواهر را
بعهد بخشش عامت زوال چون اعراض
ز همت تو که قانون جود اساس نهاد
[...]
کجا کنند به تیغ از تو عاشقان اعراض
ز شمع باری پروانه کی برد مقراض
بیا که بر تو کم عرض سوز و در نهان
که از طبیب نپوشند خستگان امراض
به لعل و در نکند نسبت آن لب و دندان
[...]
به وقت فصل بهار از چمن مکن اعراض
جهان ز لاله و گل بین به رنگ و بوی ریاض
میان حوضهٔ چشمم ز خون برست گیاه
چنانکه لالهٔ سیراب بر کنار حیاض
شمامه ی سر زلفت که شام رعناییست
[...]
چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض
به قول پیر مغان واجب است ازو اعراض
تمام فیض بود باده خاصه از کف یار
مدام فیض رسان باد آن کف فیاض
ز جوهر می و کیفیتش وقوف نیافت
[...]
نه خانقاه نشین می شویم و نی مرتاض
که می فروش کریم است و جام می فیاض
جز این ادیب نگوید به ما که چون طفلان
روان کنید سواد و سیه کنید بیاض
درازی شب ما گو به هر دم افزون شو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.