گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - قصیده

 

نه مهر من طلبی نه سر وفا داری

چو دوستدار توأم دشمنم چرا داری

به دست مهر تو جانم اسیر شد، شاید

به بند هجر دلم چند مبتلا داری

به غمزه خون دلم ریختی روا باشد

[...]

فلکی شروانی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۸

 

خلافِ عهد مکن گر سرِ وفاداری

که گر خلاف کنی قصدِ جانِ ما داری

چه غصّه‌ها ز تو و قصّه‌ها که من دارم

دریغ اگر بنشینی و ماجرا داری

دمی زمانی روزی شبی چه می‌گویی

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۹

 

توقّع است که گوشی به حالِ ما داری

روا مدار که آزارِ ما روا داری

رعایتی کن و گردِ دلم برآی دمی

مسیحِ جانِ منی یک دمی کجا داری

چو در هوایِ تو پیوسته می کنم طَیَران

[...]

حکیم نزاری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

دگر خدا بود ای دل سر کجا داری

که یک دو روز شد آتش به زیر پا داری

درین دیار به چشمم غریب می آیی

نه آن دلی تو دلا رنگ آشنا داری

چه غم که در طلبت دیده ام غبار گرفت

[...]

نظیری نیشابوری
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵

 

دلا چه شکوه بیهوده از قضا داری

طبیب را چه گنه درد بیدوا داری

چگونه رو نمائی بما تهی دستان

تو کز نقاب تمنای رونما داری

اگر تو دست دهی باغ می کند سودا

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵۴

 

غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟

به سرمه چشمی و چشمی به توتیا داری

ز برق و باد گرو می برد به گرمروی

ز عذر لنگ، سمندی که زیر پا داری

شراب ما سر منصور را به چرخ آرد

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴

 

رخ چو برگ گل و قد دلربا داری

به چشم هر که نهی پای خویش جا داری

به غیر ما به همه کس سر وفا داری

چه حالتست که با ما سر جفا داری

سیدای نسفی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

شنیده ام که تو ای خواجه کیمیا داری

برای درد دل ما یکی دوا داری

شنیده ایم که هم زهر و هم شکر داری

شنیده ایم که هم لطف و هم رضا داری

برای روشنی دیده های ما کوران

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode