توقّع است که گوشی به حالِ ما داری
روا مدار که آزارِ ما روا داری
رعایتی کن و گردِ دلم برآی دمی
مسیحِ جانِ منی یک دمی کجا داری
چو در هوایِ تو پیوسته می کنم طَیَران
مرا رسد که کنم دعویِ هواداری
اگر کنارِ من از گریه چون محیط شود
بدیع نیست که چشمانِ آشنا داری
ز آفتاب جمالت گر ارتفاع کنند
به فرق خطّ ِ تفاخر بر استوا داری
اگر چه خطّ ِ تو خطّ ِ جفا کشید و لیک
خطا نباشد چون روی در خطا داری
نثارِ پایِ تو اشکم اگر گهر خواهی
فدایِ جانِ تو جانم اگر رضا داری
دلم ببردی و صبر و شکیب و خواب و قرار
دگر چه ماند مگر قصدِ جانِ ما داری
ز دودِ آهِ نزاری بترس و ظلم مکن
اگر چه دستِ ستمگاری و جفا داری
به خاکِ پایِ تو سوگند میدهم بر تو
که گهگهی ز نزاریِ زار یاد آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از محبوب خود خواسته که به حال او توجه کند و بر او سخت نگیرد. او از محبوب میخواهد که کمی به او رحم کند و لحظاتی را با او سپری کند. شاعر به عشق و دلدادگی خود اشاره کرده و میگوید که در آرزوی محبوبش دایماً در حال پرواز است. او به زیبایی محبوب اشاره میکند و از درد و رنجی که عشقش برای او به همراه دارد، سخن میگوید. در نهایت، شاعر به محبوب خود سوگند یاد میکند که هرگز یاد او را فراموش نکند و از ستم بر او خودداری کند.
هوش مصنوعی: انتظار میرود که به حال ما توجه داشته باشی و حق نداری که ما را آزردهخاطر کنی.
هوش مصنوعی: به خودت کمی رسیدگی کن و اجازه بده احساسات خوب به دلم برگردند، تو همان کسی هستی که جانم را شفا میدهی، اما یک لحظه هم از من دور نشو.
هوش مصنوعی: هرگاه در آرزوی تو شبانهروز پرواز میکنم، به من الهام میشود که ادعای محبت و طرفداری تو را کنم.
هوش مصنوعی: اگر در کنار من از شدت گریه به حالتی غمانگیز درآیی، عجیب نیست که چشمانت آشنا و پر از احساسات باشند.
هوش مصنوعی: اگر زیباییات مانند آفتاب، بالا برود، بر روی سر تو نشانی از فخر و تفاخر وجود خواهد داشت که بر توصاف است.
هوش مصنوعی: اگرچه نوشتههای تو به خطای بدی کشیده شده، اما چون خودت در اشتباه هستی، این خطا به تو نسبت داده نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی اشکهایم را به پای تو نثار کنم، به جانم قسم که جانم فدای تو خواهد بود، اگر خودت راضی باشی.
هوش مصنوعی: دل من را ربودید و دیگر چیزی از صبر و شکیبایی و آرامش برایم نمانده است، آیا جز این است که قصد جان ما را دارید؟
هوش مصنوعی: از دود و غم اندوه نزار بپرهیز و ظلم نکن، حتی اگر قدرت ستمگری و بیرحمی در دست داری.
هوش مصنوعی: به خاک پای تو قسم میخورم که گاهی به خاطرات عذابآور من فکر کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه مهر من طلبی نه سر وفا داری
چو دوستدار توأم دشمنم چرا داری
به دست مهر تو جانم اسیر شد، شاید
به بند هجر دلم چند مبتلا داری
به غمزه خون دلم ریختی روا باشد
[...]
خلافِ عهد مکن گر سرِ وفاداری
که گر خلاف کنی قصدِ جانِ ما داری
چه غصّهها ز تو و قصّهها که من دارم
دریغ اگر بنشینی و ماجرا داری
دمی زمانی روزی شبی چه میگویی
[...]
دگر خدا بود ای دل سر کجا داری
که یک دو روز شد آتش به زیر پا داری
درین دیار به چشمم غریب می آیی
نه آن دلی تو دلا رنگ آشنا داری
چه غم که در طلبت دیده ام غبار گرفت
[...]
دلا چه شکوه بیهوده از قضا داری
طبیب را چه گنه درد بیدوا داری
چگونه رو نمائی بما تهی دستان
تو کز نقاب تمنای رونما داری
اگر تو دست دهی باغ می کند سودا
[...]
غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟
به سرمه چشمی و چشمی به توتیا داری
ز برق و باد گرو می برد به گرمروی
ز عذر لنگ، سمندی که زیر پا داری
شراب ما سر منصور را به چرخ آرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.