گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۳ - در ستایش امیرالامراء العظام میرزا نبی‌خان رحمه‌لله فرماید

 

سحرگه ترک فلک تنگ بست خفتان را

ز خیل زنگی خال نمود میدان را

دو چشم من به ره مهر آسمان که ز راه

نمود ماه زمین چهرهٔ درخشان را

بتم درآمد و چون یک چمن بنفشهٔ تر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

مر آن خدای که پیمانه را نگهدارد

به زی‌ر خاک چو پیمان اهل عشق درست

ز روی صدق دگر به کام شیر روی

به رهروان طریقت قسم که حافظ تو ست

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

کلام عاقل و جاهل به گوش یکدیگر

چو نیک بنگری از روی تجربت بادست

همین به باغ ننالند بلبلان از زاغ

که زاغ نیز هم از بلبلان به فریادست

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

درین‌کتاب پریشان نبینی از تربیتت

عجب مدار که چون حال من پریشانست

هزار شکر که با یک جهان پریشانی

چو تار طرهٔ دلدار عنبرافشانست

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

امید عیش مدار از جهان بوقلمون

که هر دمش چو مخنث طبیعتان رنگیست

ولی تو سخت ازین غافلی که از هر رنگ

بسان مرد مخنث به دامنت ننگیست

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

بخیل چون زر قلبست و پند چون آتش

نه زرّ قلب ز آتش سیاه‌ترگردد

ز حرص مال بخیلا مگو به ترک مآل

از آن بترس که روزیت بخت برگردد

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

بیا به خویش به گوهر نصیحتی داری

چو خویشتن نپذیری مگوکه نپذیرد

بسا طبیب که دردی نکو علاج کند

ولیک خود به همان درد عاقبت میرد

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۲

 

کسی ندیده سیه‌روزی از بخیل بتر

که خود تعب کشد و غیری انتفاع کند

از آنکه تا هنوزش بود به تن رمقی

ز ناز و نوش جهان طبعش امتناع کند

ولی جنازه‌اش از در برون نرفته هنوز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۴

 

کنون که دامن مقصود اوفتاد به چنگ

به کام غیر ز کف دادنش محال بود

ز فرط شوق حضورش‌ هنوز حیرانم

که بر که می‌نگرم خواب یا خیال بود

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۹

 

ازین حلاوت گفتار بس عجب نبود

که خاک در طرب و آسمان به رقص آید

هرآن کمال که داغ قبول تست بر آن

چو ذات عقل مبر از عیب و نقص آید

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۶۹

 

محققست که دنیا مثال مرداریست

حرام صرف بر آن کس که هست برخوردار

ولی به حکم ضرورت به سالکان طریق

حلال گشته به هنگام نیستی مردار

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۰

 

مگر به خنده درآیی وگرنه هیبت تو

زبان عارف و عامی ببندد از گفتار

من از کلام تو گویم سخن چنان که قمر

ز آفتاب فلک عاریت کند انوار

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۹

 

ابومسیلمه گر دعوی نبوت کرد

جز این چه سود که خوانند خلق کذابش

گرفتم آنکه به شب کرمکی همی تابد

چه حدٌ آنکه برابر کنی به مهتابش

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۰

 

مگر خدای منزه نبود ای فرزند

که این زمان تو منزه کنی به تسبیحش

کنایتیست سخنهای اهل شرع تمام

که هست شیوهٔ ارباب فقر تصریحش

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۱

 

شهی که پردهٔ امکان اگر براندازد

شناخت می‌نتواند جز ز دادارش

فرشته و فلک و عرن و فرش و لوح و قلم

بر او سلام فرستند و آل اطهارش

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۹

 

مسلمست که‌‌ گنجشک نیست چون شهباز

ولی علاج ندارد ز پر زدن گنجشگ

تفاوتی که بود مشک و پشک را با هم

معینست ولیکن گزیر نیست ز پشگ

زرشگ اگرچه نباشد چو دانهٔ یاقوت

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۱

 

ز فیض رحمت حق دمبدم فزون گردد

جمال هستی ما را فروغ رونق و رنگ

چو در برابر خورشید نور آیینه

که لمحه لمحه به صیقل ازو زدایی زنگ

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۵

 

جهان ز حوصلهٔ آرزو فراخ‌ترست

ولیک بر تو بود تنگ‌تر ز چشم بخیل

تراکه خوشهٔ خرما به دست می‌نرسد

به غیر خار چه قسمت بری همی ز بخیل

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۹

 

توان گریخت به جایی ز دشمنان لیکن

چو خود عدوی خودستم چگونه بگریزم

ز خویش لاجرمم چون‌‌ گریز ممکن نیست

جز این چه چاره که با خود همیشه بستیزم

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳

 

هزار سال که ضحاک پادشاهی کرد

ازو نماند به جز نام زشت در عالم

اگرچه دولت کسری بسی نماند ولی

به عدل و داد شدش نام در زمانه علم

قاآنی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode