گنجور

 
قاآنی

ابومسیلمه گر دعوی نبوت کرد

جز این چه سود که خوانند خلق کذابش

گرفتم آنکه به شب کرمکی همی تابد

چه حدٌ آنکه برابر کنی به مهتابش

 
 
 
انوری

شب سیاه به تاریکی ار نشینم به

که از چراغ لئیمان به من رسد تابش

جگر بر آتش حرمان کباب اولیتر

که از سقایهٔ دونان کنند سیر آبش

کمال‌الدین اسماعیل

شب سیاه به تاریکی ار نشینم به

که از چراغ لئیمان به من رسد تابش

جگر بر آتش حرمان کباب او لیتر

که از سقایۀ دو نان کنند سیرابش

ابن یمین

شب دراز بتاریکی ار نشینم به

که از چراغ لئیمان بمن رسد تابش

جگر ز آتش حرمان کباب اولی تر

که از سقایه دونان کنند سیرابش

صائب تبریزی

شکست رنگ مرا رنگ همچو مهتابش

ربود خواب مرانرگس گرانخوابش

میان برهمن وبت حصار سنگ کشد

نظر فریبی ابروی همچو محرابش

عقیق خون مسیحا به زیرلب دارد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
صامت بروجردی

یزید شد چه خبردار از تب و تابش

روانه کرد به تسکین وی سر بابش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه