صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
دو چشم مست تو، بیمِی، خرابتر ز من است
چنان که طالع خوابیده، خوابتر ز من است
شبی نشد که نباشم به پیچ و تاب غمت
اگرچه زلف تو پرپیچوتابتر ز من است
ز سوز عشق مپرس از من و بپرس از دل
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
رخ تو، آینه دار جمال جانان است
که حسن شهرت گل شاهد گلستان است
رخت ببرج ملاحت ز فرط جلوه گری
هزار مرتبه بهتر ز ماه تابان است
دلی که روز ازل جلوه گاه روی تو شد
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
در آ، به بزم محبت که هر چه هست، اینجاست
مقام وحدت مردان حق پرست، اینجاست
در این مقام اقامت گزین، که بر رخ خلق
خدا دری که گشود و دگر نبست، اینجاست
گرت هوی است که مستی کنی ز باده ی عشق
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
چه شد که کشور ما وادی خموشان است؟
مگر که پنبه بگوش سخن نیوشان است؟
اگر ز جهل خود از علم و معرفت دوریم
نه جای شکوه، که این مزد سختکوشان است
کسی که پردهٔ ناموس خویش و خلق درید
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
ز خاک تا که گل و ضیمران برآمدهاند
به یاد روی تو در گلسِتان برآمدهاند
به کام غنچه و گل زعفران که ریخته است؟
که در تبسم از آن زعفران برآمدهاند
همیشه سِیرِ تکامل نصیب گلهایی است
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
بیا، که دیده گذارم تو را بجای قدم
خوش آمدی و گل آورده ای، صفای قدم
بپرسش دل من گرچه دیر می آئی
بیا که جان گرامی تو را فدای قدم
ز خاک کوی تو ننهادهام برون قدمی
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
ز دوری تو، ملالی که داشتم، دارم
دلم فسرده و حالی که داشتم، دارم
اگرچه با شب هجران گرفته خو دل من
امید روز وصالی که داشتم، دارم
چو از خیال تو فارغ نمی توان بودن
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
در این زمانه نخواهم شد آشنای کسی
چرا که رنگ ندارد برم حنای کسی
در آن دیار، که کس تب برای کس نکند
دگر چگونه توان مرد از برای کسی؟
کنون که نیست وفا در نهاد نوع بشر
[...]
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - دو منظره
دو جای شاد همی گرددم روان نژند
کنار کوه دماوند و دامن الوند
از این دو منظره، هرگز نگشته سیر دلم
چنانکه بلبل شیدا ز سیر گلبن چند