گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

هر دم جگر، در سوز و تاب، از دیده ریزم خون ناب

اینک می و اینک کباب، آن میهمان من کجا

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

دل رفت در مهمان او گفت آن اویم آن او

گر هست این دل زان او، آخر از آن من کجا

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

من جور آن نامهربان دارم ز خاموشی نهان

اویم نیارد بر زبان کان بی زبان من کجا

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

جان است آن یار نکو، رفته دل خسرو در او

گر دل نرفته است این بگو، این گو که جان من کجا

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

دانی که هستم در جهان من خسرو شیرین‌زبان

گر نایی از بهر دلم، بهر زبان من بیا

امیرخسرو دهلوی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

در میکده می در خمی، میگفت و میزد جوشها

تا من ز دُردی نگذرم، ننشینم آنگه با صفا

تا من نگردم لعلگون، نایم ز علت‌‌ها برون

گرد دهان نازکان گشتن نمی‌شاید مرا

گر با مخالف می‌رسم، تندی و تیزی می‌کنم

[...]

ناصر بخارایی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

ای آسیا، ای آسیا، سرگشته‌ای چون ما چرا؟

از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا

در چرخ خود مستانه‌ای در دور خود فرزانه‌ای

از ما چه‌ها داری خبر؟ کز ما برقصی دایما

از کان جدا ماندی، زان در نفیری، ای رجا

[...]

قاسم انوار
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

ای شاهبازکبریا زین ظلمت آباد هوا

برکش مرا سوی علا تا باز بینم آن لقا

شاید شوم دنگ و دلو در پرتو رخسار او

فارغ شوم از جست و جو خوش وارهم زین قیدها

بیرون کنم بیگانه را در واکنم میخانه را

[...]

اسیری لاهیجی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

جاء البرید مبشرا

من بعد ما طال المدی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

ای قاصد جانان ترا

صد جان و دل بادا فدا

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

بمدامة انوارها

تجلو عن القلب الصدی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

خلاف طریقت بود کاولیا

تمنا کنند از خدا، جز خدا

شیخ بهایی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

تا شد حکیمم عشق او با درد شد الفت مرا

تا شد رفیقم درد او رفت از سرم گرد هوا

عمری است تا کار دلم خون خوردن و جان کندن است

نی در غمت حالا مرا افتاده بر سر این بلا

از بخت می خواهم مدد جذبی ز زلف یار هم

[...]

سعیدا
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷ - بسمل شیرازی

 

یا نیست شادی در جهان یا خود نصیب مانشد

هرگز ندیدم شادمان این خاطر افسرده را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۰ - غالب طهرانی

 

شوخی که من دارم همی گر بگذرد در صومعه

از دین ودل سازد بری هم شیخ را هم شاب را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۰ - غالب طهرانی

 

قلّاب‌آن زلفِ کجش، دل را سوی خود می‌کشد

ماهی نه عمداً می‌رود نظاره کن قلاب را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

ز افعی‌نفس جان گسل مسموم بوداین خسته دل

جام شراب معتدل تعدیل کرد اخلاق را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

رفتم‌برون از جسم و جان چرخی زدم درلامکان

در چرخ آرم این زمان این گنبد نه طاق را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۰ - هاشم شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

وحدت چو آمد در نظر کثرت شد از پیش بصر

بت‌ها شکستم سر به سر وارستم از ادبارها

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۰

 

صد بحر مرجانم برفت از کف که مرجانش بها

داد از که جویم زین جفا

صفایی جندقی
 
 
۱
۲
۳
۴