مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱
نرد کف تو بردست مرا
شیر غم تو خوردست مرا
گشتم چو خلیل اندر غم تو
آتشکدهها سردست مرا
در خاک فنا ای دل بمران
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲
خیک دل ما مشک تن ما
خوش نازکنان بر پشت سقا
از چشمه جان پر کرد شکم
کای تشنه بیا ای تشنه بیا
سقا پنهان وان مشک عیان
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۹
گه چرخ زنان همچون فلکم
گه بال زنان همچون ملکم
چرخم پی حق رقصم پی حق
من زان ویم نی مشترکم
چون دید مرا بخرید مرا
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۰
تلخی نکند شیرینذقنم
خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
در خانه جهد مهلت ندهد
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۴
علی اهل نجد الثنا و سلام
و عیشتنا فی غیرهم لحرام
فضیلته للفاضلین بصیره
ملاحته للعاشقین قوام
بصیره اهل الله منه مکحل
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲
آن دلبر من آمد بر من
زنده شد از او بام و در من
گفتم قنقی امشب تو مرا
ای فتنه من شور و شر من
گفتا بروم کاری است مهم
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۳
تازه شد از او باغ و بر من
شاخ گل من نیلوفر من
گشته است روان در جوی وفا
آب حیوان از کوثر من
ای روی خوشت دین و دل من
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۴
یک قوصره پر دارم ز سخن
جان میشنود تو گوش مکن
دربند خودی زین سیر شدی
گیری سر خود ای بیسر و بن
چون مستمعان جمله بروند
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شدهام از بهر خدا
زان زلف خوشت یک سلسله کن
سی پاره به کف در چله شدی
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۶
گر تنگ بدی این سینه من
روشن نشدی آیینه من
ای خار گلی از روضه من
دوزخ تبشی از کینه من
خورشید جهان دارد اثری
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۱
افندس مسین کاغا یومیندن
کابیکینونین کالی زویمسن
یتی بیرسس یتی قومسس
بیمی تی پاتیس بیمی تی خسس
هله دل من هله جان من
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶
ای سر مردان برگو برگو
وی شه میدان برگو برگو
ای مه باقی وی شه ساقی
جان سخن دان برگو برگو
قبله جمعی شعله شمعی
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۲
بیدل شدهام بهر دل تو
ساکن شدهام در منزل تو
صرفه چه کنم در معدن تو
زر را چه کنم با حاصل تو
شد جمله جهان سبز از دم تو
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۳
نور دل ما روی خوش تو
بال و پر ما خوی خوش تو
عید و عرفه خندیدن تو
مشک و گل ما بوی خوش تو
ای طالع ما قرص مه تو
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۶
خواهی ز جنون بویی ببری
ز اندیشه و غم میباش بری
تا تنگ دلی از بهر قبا
جانت نکند زرین کمری
کی عشق تو را محرم شمرد
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۷
سلطان منی سلطان منی
و اندر دل و جان ایمان منی
در من بدمی من زنده شوم
یک جان چه بود صد جان منی
نان بیتو مرا زهرست نه نان
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۸
آن به که مرا تمکین نکنی
تا همچو خودم گرگین نکنی
بر روی منه تو دست مرا
تا مست مرا غمگین نکنی
تو رنگرزی، تو نیلپزی
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۲
هذا سیدی، هذا سندی
هذا سکنی، هذا مددی
هذا کنفی، هذا عمدی
هذا ازلی، هذا ابدی
یا من وجهه، ضعف القمر
[...]
