گر تنگ بدی این سینه من
روشن نشدی آیینه من
ای خار گلی از روضه من
دوزخ تبشی از کینه من
خورشید جهان دارد اثری
از کر و فر دوشینه من
آن کوه احد پشمین شدهست
از رشک من و پشمینه من
چون جوز کهن اشکسته شوی
گر نوش کنی لوزینه من
از بهر دل این شیشه دلان
باشد بر که در چینه من
از بهر چنین جمعیت جان
هر روز بود آدینه من
تا تازه شود پژمرده من
تا مرد شود عنینه من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق و درونی خود اشاره میکند. او از تنگی سینهاش و روشن نشدن آیینه وجودش سخن میگوید و به کینه و دردهای درونیش اشاره میکند. تصویرهایی از زیبایی و نور را به کار میبرد و از دلبستگیاش به زندگی و اجتماع سخن میگوید. او امیدوار است که با این جمعیت و ارتباطات، زندگیاش تازه و شاداب شود و از پژمردگی رهایی یابد. شاعر همچنین به تجارب تلخ و شیرینش اشاره میکند و به تلاش برای بهبود و شکوفایی در زندگیاش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر در دل من تنگنای سختی وجود دارد، تو نمیتوانی به روشنی و زیبایی آینهام تبدیل شوی.
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو، تو تنها خار من هستی که زخمهای کینه و عذاب من را نمایان میکنی.
هوش مصنوعی: خورشید دنیا نشانهایی از زیبایی و شگفتی در وجود من دارد.
هوش مصنوعی: کوه احد به خاطر حسادت من، پوششی نرم و پشمی به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند گردو های کهنه شکسته میشوی، اگر هم نوش کن زیبا و تازه ای را، برای من خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: برای دل افرادی که احساساتی و آسیبپذیر هستند، این شیشهی دل من دلیلی دارد که در دل آن رازهایی نهفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود چنین جمعیتی، هر روز به معنای روز عید برای من است.
هوش مصنوعی: بگذار که پژمردگی من تازه شود و به دنبال آن، دلباختهام جان بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.