گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷

 

بنام پدید آور هست و بود

که این جامه را بافت بی تار و پود

بگسترد بر آب فرشی زمی

بر آن آب زد خیمه آدمی

ز خاک آدمی کرد و از نار دیو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

سهی سروی از تخم شاهان کی

چو گلبن بروئید در خاک ری

بیاراست رخسار و بالا فراشت

گل و لاله از چهره در باغ کاشت

بتان سر نهادند بر پای او

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶

 

به ایرانیان روس بیداد کرد

گمانش که ایران تهی شد ز مرد

چو بیشه تهی ماند از نره شیر

شغالان در آیند در وی دلیر

تن خفته را مرده پنداشتند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - اشاره بمعاهده ۱۹۰۷

 

چو پیمان شکن یار همسایه دید

کسی را به او نیست گفت و شنید

ز پیمان و عهد کهن دست شست

سوی انگلیس آمد از در نخست

بدو گفت ایرانیان مرده اند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - موافقت انگلیس و تصدیق بر بستن عهد و پیمان

 

چو روس این سخن گفت با انگلیس

بگفتش هلا زود پیمان نویس

که با هم نجوئیم راه دوئی

نرانیم گفت از منی و توئی

بزودی کنیم این زمین را دو بهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - نگارش عهدنامه

 

سپس بهر تاراج این تاج و تخت

نشستند و پیمان به بستند سخت

که در خاک ایران سپارند راه

به روز سپید و به شام سیاه

دلیرانش را خوار و خیره کنند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - اولتیماتوم روس به ایران و تجاوزات او در سرحدات ایران

 

چو همراز شد روس با انگلیس

همانند خالیگر و کاسه لیس

به بستند پیمان مهر استوار

که با هم نباشند زنهار خوار

نخست از در کینه روس دژم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - تجاوزات همسایگان در جنوب و شمال

 

ندیدی مگر کاندرین سال شوم

که آتش فرو زد بهر مرز و بوم

دو همسایه اندر هیاهو شدند

بما شیر و با دشمن آهو شدند

به هر شهر لشگر کشید انگلیس

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - تمثیل از گفتار پهلوان بفرزند

 

چه خوش گفت با پور خود پهلوان

چو دیدش هم آغوش شیر ژیان

که گر زنده شیر نر اندر نبرد

درد بر تنت چرم و نالی ز درد

از آن به که در گورت اندر کفن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - یادآوری از شاهان و دلیران باستان

 

کجا شد فریدون زرین کلاه

کجا شد منوچهر گیتی پناه

کجا کیقباد آن یل سرفراز

کجا شاه کاوس دشمن گداز

کجا رفت کیخسرو تاجدار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲ - بند دوم

 

بت من چه این داستان می سرود

ببحر تقارب تقرب نمود

فعولن فعولن فعولن فعول

چه خوش باشد این سنجه با چنگ و رود

گریوه بود پشته و نهر رود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴ - بند چهارم

 

سپیده چو زد دامن چرخ چاک

پر از سیم و زر گشت دامان خاک

بت من ز بحر تقارب کشید

به گوش خرد گوهری تابناک

فعولن فعولن فعلون فعول

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۴ - در هجو میرزا بابا طبیب خلخالی

 

طبیبی زخلخال آمد بری

کمر بسته وزرد رخ همچو نی

سر و پوز او همچو بوزینه بود

زنخدانش آویزه سینه بود

بشخصه رخش همچو صفرای من

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۹

 

فروزنده تخت و دیهیم و گاه

بتن یادگار منوچهر شاه

بیفزود بر بندگانش امید

در علم را پادشه شد کلید

بسی سال گردون گردنده گشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۰

 

من این نامه را نیک آراستم

کم و کاستش را به پیراستم

که از بینوا مؤبد عبدالعلی

بماناد تا حشر نامی جلی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱ - شورشنامه

 

سراینده داستان نوی

رقم زد بر این صفحه بانوی

که دانند مردان این کهنه دز

زنان را نباشد سزاوار عز

بجز کجروی نیست در کارشان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۲ - رفتن حسنخان به دربار ظل السطان در شکایت از بانوی خود

 

خروشان و جوشان و گریان و زار

روان شد سوی درگه شهریار

بغلطید بر خاک و نالید سخت

که ای در خور تاج و دارای تخت

که ای شاه با عدل فرو نگین

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۳ - پاسخ دادن ظل السلطان حسنخان را

 

شه پاک دل ظل السلطان راد

خداوند اورنگ و فرهنگ و داد

بپاسخ چنین گفت جوشنده را

همان ابر و باد خروشنده را

که هیهات در عهد ما ظلم چیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۴ - نالیدن حسنخان حضور ظل السلطان

 

ستمدیده برداشت فریاد و آه

که ای رفته عدلت ز ماهی بماه

ز جفتم که با ناله جفت آمدم

شب و روز بی خورد و خفت آمدم

مرا جفت بیگانه خویش گشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۵ - خواستن دبیر و صدور حکم بحکمران عراق

 

ببر خواند شهزاده دانا دبیر

بدو گفت کی شخص روشن ضمیر

یکی چامه بنویس چون روی حور

که باشد در او از تف نار نور

رقم ساز بر حکمران عراق

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode