فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۷
ز دیبای خز چارصد تخته نیز
همان تختها کرده از چوب شیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸
جهانجوی چندین بکوشد به چیز
که آن چیز کوشش نیرزد به نیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸
همان زنده بیش است گر مرده نیز
کزان پس نیازش نیاید به چیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۴
به چنگال میکرد منقار تیز
چو ایمن شد از گردش رستخیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۶
بیاریم چندانک خواهی تو چیز
کزین بیش کاری نداریم نیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۲
ازان بد که کردی میندیش نیز
از اندیشه درویش را بخش چیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۲
بپرهیز و خون بزرگان مریز
که نفرین بود بر تو تا رستخیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۶
که از درد او بد دلش پرستیز
به هر سو همی جست راه گریز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۷
دل مرد برنا شد از ماه تیز
ازان پس همی جست راه گریز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۵
فراز آمدش ارج و آزرم و چیز
توانگر شد آن هفت فرزند نیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۲۰
بسی گوهر از گنج بگزید نیز
ز دیبا و دینار و هرگونه چیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۹
که دادست ازیشان و بگرفت چیز
وزیشان که خسپد به تیمار نیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۹
چو تو پشت دشمن ببینی به چیز
مپرداز و مگذر هم از جای نیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۱
بگویم یکی تازه اندرز نیز
کجا برتر از دیده و جان و چیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۴
ز بخشش منه بر دل اندوه نیز
بدان تا توان ای پسر ارج چیز
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۴
بکوشی و آری ز هرگونه چیز
نه مردم نه آن چیز ماند به نیز