گنجور

سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۳ - حکایت در معنی سفاهت نااهلان

 

تو برداشتی و آمدی سوی من

همی در سپوزی به پهلوی من

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲۴ - حکایتِ صبرِ مردان بر جفا

 

جز آن کس ندانم نکو‌گویِ من

که روشن کند بر من آهویِ من

سعدی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۰ - شب

 

بدو گفت ای سرو دلجوی من

گل مهربان وفا خوی من

سلمان ساوجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱۷ - حکایت

 

شهش گفت: دی کآمدی سوی من

مگردید چشم تو چون روی من

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۴۳ - حکایت

 

تو گویی که ده من بود موی من

نیامد تو را شرم از روی من؟!

آذر بیگدلی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۶ - داستانی از دوران کودکی

 

ترا دیده بازو نگه سوی من

وزان سوی بیگانه بر روی من

یغمای جندقی
 

قاآنی » مثنوی

 

شیر شود صید دو آهوی من

روبهکا خیره میا سوی من

قاآنی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - گل سرخ

 

جهان بود خوشبوی از بوی من

گلستان، همه روشن از روی من

پروین اعتصامی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode