شنیدم که طمقاج با داد و دین
چو شد دادگر در خراسان زمین
فرستاد فرزانه یی بی لجاج
که تا بر نشابور بندد خراج
فرستاده ی خسرو بیهمال
بر آب و زمین بست مال و منال
یکی از رعایای برگشته بخت
روان شد بدرگاه دارای تخت
که ای شاه امین تو را رحم نیست
که ده من خراج مرا دید بیست
ندانستم ای شاه گیتی پناه
ندارد سر مویی انصاف شاه!
شهش گفت: ای ناجوانمرد دون
بودموی رویت زده من فزون
زده من جو، ای مرد، سی روزه راه
باین آستان آمدی دادخواه؟!
ستمدیده کش بود خاطر غمین
بگفتا که: راضی شدم از امین
مرا جان غمین بود و دل ریش از او
بود گفتم انصاف شه بیش از او
کنون کامدم بر درت از امید
امین بود احول یکی را دو دید
تو گویی که ده من بود موی من
نیامد تو را شرم از روی من؟!
ز سر تا بپای من ای محترم!
نرسته است مو بیش از ده درم
ز انصافت ای شاه تا زنده ام
ز احسان آن مرد شرمنده ام
خجل شده شه از روی آن ناتوان
ز هر موی او جویی از خوی روان
بفرمود، کز وی نخواهند باج
بانصاف برداشت از وی خراج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از طمقاج و عدالت او در خراسان روایت میشود. طمقاج فرستادهای را به نشابور میفرستد تا خراج جمعآوری کند. یکی از رعایا که در سختی به سر میبرد، به درگاه شاه میآید و از بیعدالتی شکایت میکند. او با بیان نارضایتی خود از وضعیت مالیاش و اینکه درآمدش کمتر از هزینههایش است، به طمقاج خواهان انصاف میشود. شاه به او میگوید که درواقع او برای ابراز شکایتش به درگاه او آمده و قدردانی میکند. او سپس از روی احساساتی که نسبت به این رعیت دارد، فرمان میدهد که از او خراجی نخواهند گرفت و برایش انصاف و احترام قائل میشود. این نشاندهندهی ارزش قائل شدن برای رعایا و اهمیت دادن به عدالت است.
هوش مصنوعی: شنیدم که طمقاج با انصاف و دیانت، وقتی در خراسان به عنوان یک قاضی و داور شناخته شد.
هوش مصنوعی: فرستاد شخص دانایی را بدون حوصله و بیپیشداوری که به نشابور برود و مالیات را جمعآوری کند.
هوش مصنوعی: فرستاده ی خسرو، بدون تأخیر، بر روی آب و زمین، ثروت و دارایی را به تدارک میآورد.
هوش مصنوعی: یکی از کسانی که به حال خوش برگشته، به سوی صاحب قدرت و سلطنت روانه شد.
هوش مصنوعی: ای شاه امین، آیا به حال من رحم نمیکنی که در عوض ده محلی که دارم، از من بیست خراج میگیری؟
هوش مصنوعی: نمیدانستم که ای پادشاه، در این جهان پر از مشکلات، حتی یک مو هم از انصاف و عدل تو کم نمیشود.
هوش مصنوعی: شهش گفت: ای بیرحم، من را در برابر زیباییات ناتوان و حقیر کردی.
هوش مصنوعی: ای مرد، آیا برای درخواست کمک به این درگاه آمدهای که در مدت سی روز از سفر آمدهای؟
هوش مصنوعی: آدمی که بار مشکلات را تحمل کرده بود و دلش پر از غم بود، گفت: من از این شخص مطمئن و مورد اعتماد راضی شدم.
هوش مصنوعی: دل من غمگین و زخمدار است و از این وضعیت ناراضیام. به او گفتم که انصافاً، تو نسبت به این درد و رنج بیشتر از من باید احساس کنی.
هوش مصنوعی: حال من به در خانهات آمدهام و امید دارم که در اینجا به من کمک کنی، مانند کسی که با دو چشم خود یک چیز را میبیند.
هوش مصنوعی: شما انگار که به من تعلق دارید، پس چرا حیا از ظاهر من ندارید؟!
هوش مصنوعی: ای محترم! از سر تا پای من هیچ مویی بیشتر از ده درم (واحد پول) رشد نکرده است.
هوش مصنوعی: ای شاه، من تا زمانی که زندهام به خاطر لطف و محبت آن مرد شرمنده هستم.
هوش مصنوعی: شه از چهرهی زیبای آن ناتوان شرمنده شده است، زیرا هر رشته موی او به مانند جوی آب، روان و دلفریب است.
هوش مصنوعی: او فرمان داد که از او مالیات عادلانهای دریافت نکنند و دیگر خراجی از او نگیرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.