ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
به من بردو چشمش دهند آگهی
که مغز از جنایتش باشد تهی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۳ - دیدار گرگ
که ناید ازمبن بدسگالان بهی
نباشد به دیدارشان فرهی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - جوانی، پیری، مرگ
کجا بنگرد ابر آبان مهی
به روی ترنج و به چهر بهی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۰ - آلفته
چو از گوشت آن پوستها شد تهی
بیفکند و شد چند گامی رهی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - یک بحث تاریخی
ز بیگانه شد شهر ایران تهی
فروزنده شد فر شاهنشهی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۳ - ترجمه یک قطعهٔ فرانسه
ز جانند نزد خدایان رهی
همین یکصفتشان بس اندر بهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲ - پادشاهی دَیِوکَس نخستین شاه ماد
گزیدند او را به شاهنشهی
نشاندند وی را به گاهِ مِهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۷ - آتش زدن پسر بنی پال برخود و خانواده اش
شه ماد با فتح و با فرهی
سوی هکمتانه بشد بابهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۰ - عاشق شدن دختر داریوش بر مردونیه، سردار جوان ایرانی
کنون آمدم تا چه فرمان دهی
تو شاه من و من تو را چون رهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
بهندوستان چون رسید آگهی
که اینک رسد فر شاهنشهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
بیایند با فتح و با فرهی
پذیره نمائید شاهنشهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بگفتن شاها چه فرمان دهی
بگیریم و بندیم ما این رهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
کنون با تو گفتم چه فرمان دهی
توئی شاه زاده منم چون رهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
کنون آن پزشکان شاهنشهی
علاجش نمودند و گشته بهی
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چو از دور آن فر شاهنشهی
نمایان شد آن پرچم فرهی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۸ - نصیحت
سر فیلسوفان ز حکمت تهی
پر از خاک و گل خالی از آگهی
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در صفحه غرب
فقط پس، هوس، دونی و گمرهی
بماند بر ایرانیان تهی!