فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
ز یک دست رستم برآمد ز دشت
ز گرد سواران هوا تیره گشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شب تیره شد از نمودن درشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
مرا سالیان هست هفتاد و هشت
ندیدم که کشتی بر او بر گذشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
مرا چون به شمشیر دشمن نکشت
چنانچون نکشتش نگیرد به مشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
به کشتی به آب زره برگذشت
همه رنج ما سر به سر باد گشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۰
همی گرد باغ سیاوش بگشت
به جایی که بنهاد خونریز تشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱
ز مکران طلایه بیامد به دشت
همه شب همی گرد لشکر بگشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
به راهی که لشکر همی برگذشت
در و دشت یکسر چو بازار گشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
که آن شاه و لشکر بدین سو گذشت
که از باد کژ آستی تر نگشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۴
ز شاهان گیتی برادر که کشت
که شد نیز با پاک یزدان درشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۷
چو سالم سه پنجاه بر سر گذشت
سر موی مشکین چو کافور گشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۷
اگر شاه باشی وگر زردهشت
نهالی ز خاکست و بالین ز خشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۸
بکشتم کسی را که بایست کشت
که بد کژ و با راه یزدان درشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۱
ز من نیکوی گر پذیرفت و زشت
نشستن مرا جای ده در بهشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۸
دگر چاهساری که بیآب گشت
فراوان بر او سالیان برگذشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۱
نبیره پسر بود هفتاد و هشت
کنون ماند هشت و دگر برگذشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۳
هر آن کس کز اندرز من درگذشت
همه رنج او پیش من باد گشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۴
همه خاک دارند بالین و خشت
ندانم به دوزخ درند ار بهشت

فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۴
به لهراسب فرمود تا بازگشت
بدو گفت روز من اندر گذشت
