گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱

 

کنون پادشاهی پرآشوب گشت

سخنها از اندازه اندر گذشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۶

 

ز شبگیر تا خور ز گردون بگشت

نبد کوه پیدا نه دریا نه دشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۰

 

چو خورشید تابان ز بالا بگشت

خروش تبیره برآمد ز دشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۱

 

به ترکان خبر شد که زو درگذشت

بران سان که بد تخت بی‌کار گشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۱

 

بگفتند با زال چندی درشت

که گیتی بس آسان گرفتی به مشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲

 

ز گرد سواران در آن پهن دشت

زمین شش شد و آسمان گشت هشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۴

 

بنوی یکی باز پیمان نوشت

به باغ بزرگی درختی بکشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲

 

که بر سر مرا روز چندی گذشت

سپهر از بر خاک چندی بگشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

سپرد او به شاه و سبک بازگشت

بدان برز کوه آمد از پهن دشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴

 

هران روز بد کز تو اندر گذشت

بر آنی کزو گیتی آباد گشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹

 

برفتم که اسپش برانم ز کشت

مرا خود به اسپ و به کشته نهشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۲

 

یکی لشکر آراسته چون بهشت

تو گفتی که روی زمین لاله کشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۵

 

برآمد درخشیدن تیر و خشت

تو گفتی هوا بر زمین لاله کشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۱

 

سپر بر سر و تیغ هندی به مشت

ازان نامداران دو بهره بکشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲

 

سواران ترکان تنی هفت و هشت

بران دشت نخچیر گه برگذشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴

 

چو یک بهره از تیرهْ‌شب در گذشت

شباهنگ بر چرخ گردان بگشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷

 

یکی بوستان بد در اندر بهشت

به بالای او سرو دهقان نکشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۰

 

که تندی مرا گوهرست و سرشت

چنان زیست باید که یزدان بکشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۱

 

یکی لشکر آمد ز پهلو به دشت

که از گرد ایشان هوا تیره گشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۴

 

چو بشنید این گفتهای درشت

نهان کرد ازو روی و بنمود پشت

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۷۸
sunny dark_mode