فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱
که این بارهٔ شارستان پدر
بدیدم برآورده از ماه سر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
چو آمد بدان شارستان پدر
دو رخساره پر آب و خسته جگر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
از آن پس بدان گنج بنهاد سر
که مادر بدو یاد کرد از پدر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
همی گفت کای داور دادگر
تو دادی مرا نازش و زور و فر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
اگر زو تو خشنودی ای دادگر
مرا بازگردان ز پیکار سر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
بگسترد بر موبدان سیم و زر
بر آتش پراگند چندی گهر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۳
زبرجد بیاورد و یاقوت و زر
همی ریخت بر تارک شاه بر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۵
بفرمود تا روزبانان در
برفتند با تیغ و گیلی سپر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۶
ز خاور بشد نامه تا باختر
به جایی که بد مهتری با گهر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۶
به نیروی یزدان پیروزگر
نیاسود و نگشاد هرگز کمر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۷
ز تو خواستم تا یکی کینهور
به کین سیاوش ببندد کمر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۷
یکی سور بد در جهان سر به سر
چو بر تخت بنشست پیروزگر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۸
سپاسم ز یزدان که او داد فر
همان گردش اختر و پای و پر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۸
کشاورز دیدیم گر تاجور
سرانجام بر مرگ باشد گذر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲
چو رستم پدید آمد و زال زر
همان موبدان فراوان هنر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۳
کنون بارگاه من آمد به سر
غم لشکر و تاج و تخت و کمر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۴
ز خاور ورا بود تا باختر
بزرگی و شاهی و تاج و کمر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۶
چنین گفت پس شاه با زال زر
که اکنون ببندید یکسر کمر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۰
نهادند بر عهد بر مهر زر
بر آیین کیخسرو دادگر
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۰
ببخشیدشان خلعت و سیم و زر
یکی جام مر هر یکی را گهر