گنجور

 
فردوسی

بفرمود تا رفت پیشش دبیر

بیاورد قرطاس و مشک و عبیر

نبشتند عهدی ز شاه زمین

سرافراز کیخسرو پاک‌دین

ز بهر سپهبد گو پیلتن

ستوده به مردی به هر انجمن

که او باشد اندر جهان پیشرو

جهاندار و بیدار و سالار و گو

هم او را بود کشور نیمروز

سپهدار پیروز لشکر فروز

نهادند بر عهد بر مهر زر

بر آیین کیخسرو دادگر

بدو داد منشور و کرد آفرین

که آباد بادا به رستم زمین

مهانی که با زال سام سوار

برفتند با زیجها بر کنار

ببخشیدشان خلعت و سیم و زر

یکی جام مر هر یکی را گهر

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode