عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
چو دو شیر آشفته بر یک دگر
گه این حمله آور، گه آن حمله بر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
ز بس تیزی آن بارهٔ ره سپر
خطا کرد ناگه درآمد بسر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
یکی نیزه زد آن ستوده هنر
ربیع فرومایه را بر جگر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
چه گفتش؟ بگفت: ای گرامی پدر
ایا شاه صف دار آهن جگر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
چو من از پی کین ببستم کمر
بدرم من آهن دلان را جگر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
رسانم ورا هم کنون زی پدر
که نزد پدر بهتر آید پسر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
فراز سر آن بت سیم بر
کنیزک ز تیغش بدزدید سر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۸ - صفت غلام ورقه و دستوری خواستن از وی به چاره ساختن
شده بود آن بنده سوی سفر
که آرد مگر جامه و سیم و زر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن
ولیکن ترا ای نیازی پسر
همی رفت باید بسوی سفر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن
هم اندر زمان ورقهٔ پرهنر
بسیجید و سازید کار سفر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۰ - پیمان بستن ورقه و گلشاه
بگفت این سخن را و بر تخت زر
فروریخت از چشم لؤلوی تر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب
هر آن کس کی پرسیدی از وی خبر
کجا آمدی پیش بر رهگذر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب
گمان برد هر کس که بد کو مگر
ز مادر چنان گنگ زادست و کر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب
از آن کاروان باز جستش خبر
ز راه وز شاه وز شهر و حشر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب
وزیر خردمند گفت: ای پسر
به بی وقت کردی نشاط سفر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
یکی حمله آورد چون شیر نر
به نیزه همی جست بروی ظفر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
بزد نیزه بر مرد لشکر شکر
ز کین دل آمد به بازوش بر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
میان سپه در عیان شد خبر
که هر دو ملک را بریدند سر