اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب
هزار اسپ که پیکر تیزگام
به برگستوان و به زرین ستام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب
صد و شست بالای زرین ستام
دو پیل از سپیدی چو کوه رخام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۰ - رفتن گرشاسب با نریمان به توران
سوی شیرخانه به شادی و کام
که خوانی ورا بلخ بامی به نام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۲ - نامه گرشاسب به خاقان
به اسپ سخن داد پیشاش لگام
بر آهخت تیغ پیام از نیام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۳ - قصه خاقان با برادرزاده
رده در رده کاسه و خوان و جام
فروزان به مجمر دورن عود خام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۴ - جنگ نریمان با تکینتاش
سپهدار و خاقان فرخنده نام
به شادیش هر دو گرفتند جام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۵ - رفتن گرشاسب به جنگ فغفور و دیدن شگفتیها
ز بن هیچ با ما نگردند رام
بمیرند زود آنچه گیری به دام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۲ - رفتن نریمان به شهر فغنشور
سر گور بود از کمندش به دام
دل شیر شمشیر او را نیام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۳ - خبر یافتن فغفور از کشتن جرماس و قلا
چو شب تیغ مه برکشید از نیام
به ادهم برافکند زرین ستام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر
دگر ره شمن گفت کای نیکنام
خدای تو چندست و دینش کدام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۸ - رسیدن گرشاسب به نزد نریمان و گرفتاری فغفور
هزار اسپ دیگر به زرین ستام
از ارغون و از تازی تیزگام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۸ - رسیدن گرشاسب به نزد نریمان و گرفتاری فغفور
دو صد خرگه اندر خور بزم و جام
نمد خز و چوبش همه عود خام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
بر آن باش فردا که هر دو به کام
نشینیم یک جای و گیرم جام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
پر از در و یاقوت هر جای جام
خمی پخته می هر سوی از سیم خام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۱ - پاسخ نامه گرشاسب از فریدون
هوا نیست نز گرد تو تیره فام
زمین نیست نسپرده اسپت به گام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۳ - زادن سام نریمان
سوی خانه فرمود تا شد به کام
به دیدار فرخ نریمان و سام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۴ - داستان قباد کاوه
وزآن سو جهان پهلوان شادکام
همی زیست خرم به دیدار سام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
به هر گنبدی جست پنجاه گام
همی کوفت گرز و همی گفت نام