گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳ - فخریه

 

دگر باره خیاط باد صبا

بر اندام گل دوخت رنگین قبا

بسی حله آورد و ببرید و دوخت

به نوروز، خیاط باد صبا

یکی را به بر ارغوانی سلب

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - که ورزندگی مایهٔ زندگی‌ است

 

تن زنده والا به ورزندگی است

که ورزندگی مایهٔ زندگی است

به ورزش گرای وسرافراز باش

که فرجام سستی سرافکندگی است

به سختی دهد مرد آزاده تن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - جمال طبیعت

 

جهان جز که نقش جهاندار نیست

جهان را نکوهش سزاوار نیست

سراسر جمال است و فر و شکوه

بر آن هیچ آهو پدیدار نیست

جهان را جهاندار بنگاشته است

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در وصف نوروز

 

بهار آمد و رفت ماه سپند

نگارا درافکن بر آذر سپند

به نوروز هر هفت شد روی باغ‌

بدین روی هر هفت امشاسفند

زگلبن دمید آتش زردهشت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - وثوق و لقمان

 

نهادم ز بهر عیادت قدم

به دولتسرای ولی النعم

خداوند انعام و احسان «‌وثوق‌»

سر سروران خواجه محتشم

به نزد خدای جهان رستگار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - من کیستم‌

 

ز بس در زمانه خمش زیستم

ندانند یاران که من کیستم

یکی چیستانم بنگشوده راز

تو نشناسی آسان که ‌من چیستم

به دم زنده کردم همی مردگان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - آیین نو

 

بیا تا جهان را بهم برزنیم

بدین خار و خس آتش اندر زنیم

بجز شک نیفزود از این درس و بحث

همان به که آتش به دفتر زنیم

ره هفت دوزخ به پی بسپریم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - فتح دهلی

 

دو چیز است شایسته نزدیک من

رفیق جوان و رحیق کهن

رفیق جوان غم زداید ز دل

رحیق کهن روح بخشد به‌ تن

رفیقی به شایستگی مشتهر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۷ - خزان

 

مگر می‌کند بوستان زرگری

که دارد به دامان زر جعفری

به کان‌ اندر، آن مایه‌ زر توده ‌نیست

که باشد درین دکهٔ زرگری

به باغ این‌چنین گفت باد صبا

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - صفاهان اگر نیست شیراز هست

 

جهادا فراموش کردی مرا

ولی از تو زبن‌رو دلم تنگ نیست

مدیحی نوشتم به سردار جنگ

که در وزن و معنی کم از سنگ نیست

به پایان آن چامه بد نکته‌ای

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۴ - قول و غزل

 

ادیب‌الممالک ز طبع شکرزا

سوی بنده قند و عسل می‌فرستد

طمع‌دار روحم من از صحبت او

وی از شعر نعم‌البدل می‌فرستد

به قوس از برایم غزل می‌سراید

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۹ - در خواب گفته است

 

دو علم است معلوم نزد بشر

یکی علم خیر و دگر علم شر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - قطعهٔ دیگر به همان مناسبت (خطاب به استاد جلال همایی)

 

همای فضیلت همایی که او را

دعاها پی راحت جان فرستم

قناعت به گلدان گل کرد و اینک

به‌ تشویر گل زی گلستان فرستم

به‌شرم اندرم کز سر ساده‌لوحی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - ساقی‌نامه

 

بده ساقی آن می که خواب آورد

شرابی که در مغز تاب آورد

میئی کز یکی‌جرعه‌اش پیل مست

شود پشه را آلت لعب دست

شرابی که گر نوشدش خاره‌سنگ

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - انسان و جنگ

 

شبی لب فروبسته بودم ز حرف

خرد غرق اندیشه‌های شگرف

درآمد بت مهربانم به بر

خرامنده بر سان طاوس نر

همه مهر و خوش‌خویی و نیکویی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

شبی‌چشم کیوان ز فکرت نخفت

دژم گشته از رازهای نهفت

نحوست زده هاله برگرد اوی

رده بسته ناکامیش پیش روی

دریغ و اسف از نشیب و فراز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

به زیر درختان بی‌برگ و بر

به زانو نهاده یکی کلبه سر

کهن کلبه‌ای چفته و گوژپشت

نمایندهٔ روزگار درشت

شده پشتش از بار ییری دوتا

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۸ - خانهٔ آهن

 

یکی پادشا خانه‌زآهن بساخت

شبی آتش افتاد و آهن گداخت

پژوهش گرفتندکآن از چه بود

شراری چنین بی‌امان از چه بود

پس از جهد بسیار بردند راه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - انسان و جهان بزرگ

 

به نام برازندهٔ نام‌ها

کز آغازها داند انجام‌ها

خداوند عرش و خداوند فرش

گرایندهٔ هر دو گیتی به عرش

فروزندهٔ عقل و جان و سخن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - گل پیشرس

 

به ماه سفندار یک ‌سال شید

بتابید بر یاسمین سپید

نشسته هنوز از ستم دست‌، دی

ز ابرو برافشاند خورشیدخوی

گره شد گلوگاه باد شمال

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۹