گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲۸

 

مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره

نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره

به چسانت سیر بینم که هم از نخست دیدن

شوم از خود و نیارم که ببینمت دوباره

هوسم بود که دیده ز همه ستانم و پس

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰

 

نه خیال غنچه بندم نه به گل کنم نظاره

که مرا دلی فگار و جگریست پاره پاره

من و آفتاب رویت که به خلوت سعادت

شرفیست عالمی را ز طلوع آن ستاره

بخدا که در دل من رقم دویی نگنجد

[...]

۹ بیت
بابافغانی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

به کجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟

که هزار باره خون شد جگر هزار پاره

منم و ز عشق دردی، که اگر به کوه گویم

به خدا که نرم گردد دل سختِ سنگ خاره

به دو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟

[...]

۷ بیت
هلالی جغتایی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

دل و دیده را نباشد،‌ چه نهان چه آشکاره

نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره

ز تو بس که ناامیدم،‌ به گمان خود نیفتم

اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره

بروید چاره‌جویان، پی کار خود، که دیگر

[...]

۶ بیت
میلی
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره

که گشاده باده بر من زقضا در نظاره

نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم

که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره

ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی

[...]

۵ بیت
میرداماد
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره

که تو در کنارم و من ز تو مانده بر کناره

گر از الفت دل تو شکند دلم چه حیرت

که دل من آبگینه دل تست سنگ خاره

نگری به اشک گرمم چو به چشم کم نظر کن

[...]

۱۱ بیت
مشتاق اصفهانی
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۳ - دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره

 

دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره

چه گنه اگر تراشم صنمی ز سنگ خاره

تو به جلوه در نقابی که نگاه بر نتابی

مه من اگر ننالم تو بگو دگر چه چاره

چه شود اگر خرامی به سرای کاروانی

[...]

۸ بیت
اقبال لاهوری