گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۹۹

 

تا مرا واله آن سرو روان ساخته اند

مهر او را وطن اندر دل و جان ساخته اند

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۹۹

 

تا ز گندم به جهان گرده نان ساخته اند

جای او را وطن اندر دل و جان ساخته اند

سر اسرار محبت که نهان در گیپاست

در رخ کله نگر نیک عیان ساخته اند

قد رناج بلائی است که در روی زمین

[...]

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸

 

حقه لعل تو از جوهر جان ساخته‌اند

کام هر خسته در آن حقه نهان ساخته‌اند

هر لطافت که نهان بود پس پرده غیب

همه در صورت خوب تو عیان ساخته‌اند

هر چه بر صفحه اندیشه کشد کلک خیال

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

عارضت هست بهشتی، که عیان ساخته اند

قامتت آب حیاتی، که روان ساخته اند

این چه گلزار جمالست، که بر قامت تو

از سمن عارض و از غنچه دهان ساخته اند؟

لبت، آیا چه شکر ریخت که گفتار ترا

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸۵

 

در لب یار نهان عیش جهان ساخته اند

باغ را در گره غنچه نهان ساخته اند

نیست چون آینه حیرانی ما امروزی

از ازل دیده ما را نگران ساخته اند

نکته هایی که نهان بود در آن نقطه خال

[...]

صائب تبریزی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

لب شیرین تو شیرین‌تر از آن ساخته‌اند

که توان گفتنش از شیره جان ساخته‌اند

کرده‌اند از غمت آنان جگرم خون ایگل

که ترا لاله رخ و غنچه دهان ساخته‌اند

نتوانم که کنم قطع نظر از دو لبت

[...]

مشتاق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

گفتم آن لعل لب از شیره جان ساخته‌اند

گفت نه جان تو شیرین‌تر از آن ساخته‌اند

هست هر عضو تو از عضو دگر شیرین‌تر

مگر اعضای تو از شیرهٔ جان ساخته‌اند

نالد از درد به تن هر رگ من پنداری

[...]

رفیق اصفهانی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

تا که ابروی ترا، با مژگان ساخته‌اند

بهر صید دل ما تیر و کمان ساخته‌اند

خال هندوی ترا، آفت دل‌ها کردند

چشم جادوی تو غارتگر جان ساخته‌اند

نیست گر نقطهٔ موهوم به جز، وهم و خیال

[...]

وفایی شوشتری
 
 
sunny dark_mode