گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۶۳

 

دوش گفتم خلیل اچکو را

تا کی این لهو و چند عیش و نشاط

گفت شیخا برو تو خود را باش

کل شاه برجلها استنباط

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷۱

 

بجز معنی حسام ملت و دین

ای مفاخر به گوهر تو عقول

حل هر مشکلی که در سخن است

کرده بر خاطر تو جمله حلول

از محبان خود بتقصیری

[...]

۵ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷۴

 

موریئی کان علا دین سازد

گر کشد رود باشد امر محال

چاره آن ز پیر بنایی

رفت شرمنده و بکرد سوال

پیر گفتا منت دهم تعلیم

[...]

۴ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۰

 

ما بتدریج در مقام سلوک

خیمه در پهلوی ملک زده ایم

بر سر خوان آرزو همه شب

شکم آز را نمک زده ایم

بر فلک میزنیم ناوک آه

[...]

۳ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۱

 

ما ز تشریف میر عبدالله

نیک اسوده و قوی شادیم

نیست ما را ز صحبتش گله ای

لیکن از گوش او بفریادیم

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۴

 

بود وقتی کمال اسماعیل

شرف روزگار اهل سخن

به کمال تو در سخن کامروز

آن بزرگ این شرف نداشت که من

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۹۹

 

طاس بازی بدیدم از بغداد

چون جنید از سلوکش آگاهی

رفت در جبه وقت بازی و گفت

لیس فی جبتی سوی اللهی

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲

 

گفته‌های لطیف بندهٔ خویش

بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی

بر من خود پسند نیز قلم

حاکمی گر به قهر می‌رانی

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵

 

نی به آواز عود گفت نهفت

همه چشمیم تا برون آیی

عود هم گفت راستی ما نیز

همه گوشیم تا چه فرمایی

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مفردات » شمارهٔ ۵

 

دسترس یافتم به قامت دوست

به سر سرو دست من چو رسید

۱ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مفردات » شمارهٔ ۶

 

گفت شخصی کمال زن داری

گفتم آری زنان ما مردند

۱ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » معمیات » شمارهٔ ۳ - قاسم

 

نام او نانوشته بر خواندم

چون نهادم سر قلم بر نام

۱ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » معمیات » شمارهٔ ۷ - عسل

 

عقل را میانه بربایی

بر سر سنبل ار نهی بندی

۱ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » معمیات » شمارهٔ ۸

 

این زمان در عزیز فی الحال

تا زمان دگر چه باشد حال

حرف اول ز هر دو گیر و دو پنج

ربع دیگر دهش ز روی مثال

تا شود نام آن مهی که ندید

[...]

۴ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲

 

به من عید شد مبارک باد

عیدی عاشقان چه خواهی داد

عیدی و عید ما مه رخ تست

عید ما بی رخ تو عید مباد

گفته پرسم از تو عید دگر

[...]

۵ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰

 

بار در زیر لب چو خنده کند

هر که را کشت باز زنده کند

چشم و خالش چو کشتنی طلبند

او اشارت بسوی بنده کند

غمزه ها را کشنده آن دل ساخت

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

خوش نسیمی است بوی صحبت یار

خوش نعیمی است وصل بی اغیار

وصل جانان خوشست همواره

گر نبودی رقیب ناهموار

ای گل از بهر خاطر بلبل

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۴

 

آرزو برده ام که چشم تو باز

کشدم گه به عشره گاه به ناز

ما خریدیم اگر فروشد دوست

نیم نازی بصد هزار نیاز

گر کشی خوان وصل لب بگشای

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۴

 

کشت چشم تو ام به شیوه و ناز

نظری سوی کشتگان انداز

خستگان را به پرسشی دریاب

بیدلان را به وعده‌ای بنواز

دل بیچاره شد ز هجر تو خون

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۹

 

مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز

ریختی خون عاشقان به ستیز

اگر کشی بی بهانه نتوان کشت

صد بهانه بعشره انگیز

از من آن پای بوسه مگریزان

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۹