گنجور

 
کمال خجندی

موریئی کان علا دین سازد

گر کشد رود باشد امر محال

چاره آن ز پیر بنایی

رفت شرمنده و بکرد سوال

پیر گفتا منت دهم تعلیم

گر نگیرد طبیعت تو ملال

گفت موری همه کس را

بی گلو کار کرده ام همه سال