گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۰ - ایضا له

 

آدمی را چهار حالت هست

در دو گیتی ز باقی و فانی

هر یکی با هزار گونه بلا

خواه پیدا و خواه پنهانی

من بتفصیل شرحشان بدهم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۲۹ - ایضاً له

 

فتنه بیدار شد زخواب درآی

کار دربسته را لبی بگشای

تا همه کار بسته بگشاید

پرده بردار و روی بازنمای

خلل کار شهر می دانی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب سیوم » داستانِ شاه اردشیر با دانای مهران به

 

بوالفضولی سؤال کرد از وی

چیست این خانه شش بدست وسه‌پی

سعدالدین وراوینی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۵

 

دو نتیجه است در جهان وجود

غرض فیض علت اولی

رقم کلک منشی ارزاق

قلم صدر مسند انشی

خلف صدق مقتدای صدور

[...]

امامی هروی
 

عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در نصیحت

 

کرده بودی به مردمی دعوی

حاصلت کو ز صورت و معنی؟

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل اول » بخش ۴ - مثنوی

 

چون تویی صورت و تویی معنی

مکن از عشق خویشتن دعوی

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۱ - سر آغاز

 

آن غریبان منزل دنیی

آن عزیزان جنت‌الماوی

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۴ - حکایت

 

وان که بربود ناگهان دل وی

به خرابات رفت و او در پی

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت

 

لیک اگر صادقی درین معنی

راه برگیر و بگذر از دعوی

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۴ - حکایت

 

که همی شد سوار اندر ری

وز مریدان فزون ز صد در پی

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷

 

بانگ تسبیح بشنو از بالا

پس تو هم سبح اسمه الاعلی

گل و سنبل چرد دلت چون یافت

مرغزاری که اخرج المرعی

یعلم الجهر نقش این آهوست

[...]

مولانا
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند

 

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روزه دریابی

تا کی این باد کبر و آتش خشم

شرم بادت که قطرهٔ آبی

کهل گشتی و همچنان طفلی

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۵

 

هر که بی‌مشورت کند تدبیر

غالبش بر غرض نیاید تیر

بیخ بی‌مشورت که بنشانی

بر نیارد به جز پشیمانی

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۶

 

ای پسندیده حیف بر درویش

از برای قبول و منصب خویش

تا دل پادشه به دست آری

حیف باشد که حق بیازاری

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۱

 

ای زبردست زیردست آزار

گرم تا کی بماند این بازار

به چه کار آیدت جهانداری

مردنت به که مردم آزاری

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۷

 

گر نشیند فرشته‌ای با دیو

وحشت آموزد و خیانت و ریو

از بدان نیکویی نیاموزی

نکند گرگ پوستین دوزی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸

 

مطلب گر توانگری خواهی

جز قناعت که دولتیست هنی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸

 

گر غنی زر به دامن افشاند

تا نظر در ثواب او نکنی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸

 

کز بزرگان شنیده‌ام بسیار

صبر درویش به که بذل غنی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۰

 

گر گزندت رسد تحمل کن

که به عفو از گناه پاک شوی

سعدی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۲۳
sunny dark_mode