گنجور

 
مولانا

بانگ تسبیح بشنو از بالا

پس تو هم سبح اسمه الاعلی

گل و سنبل چرد دلت چون یافت

مرغزاری که اخرج المرعی

یعلم الجهر نقش این آهوست

ناف مشکین او و مایخفی

نفس آهوان او چو رسید

روح را سوی مرغزار هدی

تشنه را کی بود فراموشی

چون سنقرئک فلا تنسی

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۴۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

ای به تو زنده نام حاتم طی

صاحب صد هزار صاحب ری

تاج اهل عرب قصی آمد

تا تو نسبت همی کنی به قصی

خاک را بر فلک مفاخر توست

[...]

ابوالفرج رونی

آمد آن اصل شرع و شاخ هدی

آمد آن برگ عقل و بار ندی

سید عالم و عمید اجل

عمده ملک و دین ابوالاعلی

رتبت او نهاده منبر و تخت

[...]

انوری

نکنم خواجه را به شعر هجا

لیک برخوانم آیتی ز نبی

ان قارون کان من موسی

خواجه آنست کاید از پی فی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه