گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۷

 

هرگناهی که خودکند جبری

همه را از خدای داند و بس

ور ازو خیری اتفاق افتد

برگشاید به شکر نفس نفس

قاآنی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

پاک شو تا رهی زبند نجس

همچو زر وارهی از آهن و مس

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

خواندنش‌ نیست‌ سهل ‌بر همه کس

کار اهل کتاب باشد و بس

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۳ - در وظیفه‌شناسی

 

شو ی از دانش و شرف مفلس

قسی‌القلب و بی رگ و بی‌حس

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۵ - پنجمین ماه در زندان

 

شد هوا گرم و گرم شد محبس

پخته گشتند مرغ‌ها به قفس

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیب‌جویی

 

بس که آهسته می کشند نفس

مرده از زنده‌شان نداند کس

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری

 

سازد ار خواهد از عناد و هوس

از پشه پیل و از عقاب مگس

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode