باز رفتند و غصه می‌خوردند

خواجه را جستجوی می‌کردند

در ستمکارگی پی افشردند

می‌گرفتند و خانه می‌بردند

وزر اینها بدان جهان بردند

مالشان دیگران همی خوردند

آن گره سالکان، که ره بردند

اقتباس کمال ازو کردند

پیش دختر از آن خبر بردند

همدمش ساعتی بیاوردند

صاف معنی است وین صور دردند

اهل معنی ز نقش جان بردند

آن مریدان که جرم‌ها کردند

ز آنچه کردند جمله وا‌خوردند

خانمان را فدای او کردند

امرش از دل بجای آوردند

ز اولین ضربت قوی خوردند

در دوم فتنه کمترک کردند

که از آن فتنه‌ها چه برخوردند

نیک پنداشتند و بد کردند

زین نسق ماجری بسی کردند

حجج بیشمار آوردند

جمله پیشش فغان بر آوردند

بی دف و نای شورها کردند

چون ترا این گروه آزردند

دل پاک ترا ز جا بردند

آمدند و زیارتش کردند

قند پند ورا ز جان خوردند

صد هزاران چو تو چنین کردند

تن خود را بنازپروردند

آسمانها بحکمشان گردند

گر نخواهند زود بنوردند

جملۀ اولیا چنین کردند

در پی وصل خون خود خوردند

تن و جان را فدای حق کردند

بعد از آن از وصال برخوردند

در زمان جمله را بیاوردند

دست بسته بشاه بسپردند

بانگ الله اکبر آوردند

گره از نای روزه وا کردند