بخش ۶۴ - در بیان آنکه چون شیخ صلاح الدین زرکوب قدس اللّه سره العزیز رحلت کرد خلافت به چلبی حسام الدین ابن اخی ترک رسید
بود راضی وی از حسام الدین
داده بودش هزار گنج گزین
مرشد جمله بود مولانا
آن خدیو یگانه در دو سرا
رتبت هر یکی بر او روشن
گشته همچون میان روح و بدن
گفت چون خور برفت زان شب زاغ
عوض آمد رسید وقت چراغ
ماه چون شد نهان به ابر اندر
روشنی کی دهد بجز اختر
نی که اختر نمود در دریا
راه را همچو ماه در صحرا
آن یکی باز گفت مولانا
زین سه نایب کدام بود اعلی
گفتش اندر جواب کای همراه
شمس چون مهر بد صلاح چو ماه
چون ستاره است شه حسام الحق
زانکه گشته است با ملک ملحق
همه را یک شناس چونکه ترا
میرسانند هر یکی بخدا
دامن هر یکی که گیری تو
زنده گردی دگر نمیری تو
چونکه رفت از جهان صلاح الدین
شیخ گفت ای حسام حق آئین
بعد از این نایب و خلیفه توئی
زانکه اندر میانه نیست دوئی
شیخ این را بجای آن بنشاند
بر سرش نورها نثار افشاند
گفت اصحاب را که سر بنهید
پیش او عاجزانه پر بنهید
همه امرش ز دل بجا آرید
مهر او را درون جان کارید
دستگیر شماست در عالم
پای از وی نهید بر عالم
چشمها را کنید از او روشن
در چنین جوی و باغ پر گلشن
هر کرا کارها تمام نشد
حالتش خوب و با نظام نشد
زو شود کارشان چو برکار اوست
باده شان او دهد چو خمار اوست
هر کرا نیست سر سرش دهد او
هر کرا نیست پر پرش دهد او
همه را عشق راه بین بخشد
همه را صدق و عشق و دین بخشد
معدن رحمت است و نور خدا
خود خدا هیچ از او نبود جدا
هرکه او مظهر خدا باشد
کی ز فعلش خدا جدا باشد
فعل و قولش ز حق بود نه از او
آلت است او بدست حضرت هو
و هو معکم شنو تو از قرآن
هست با جمله خالق دو جهان
این چو عام است خاص چون باشد
آن معیت ز جان برون باشد
با همه است او ولی بدان فرق است
فرق هر یک ز غرب تا شرق است
زان عطا کو دهد بمقبولان
نرسد شمه ای بمخذولان
گرچه حق با همه است نیست جدا
دائماً روز و شب خلا و ملا
لیک با اولیاست نوع دگر
چشم بگشا در این نکو بنگر
کاولیا را چگونه میدارد
در درونشان چه تخم میکارد
میبردشان فراز عرش برین
میدهد شان هزار گنج دفین
میکند شان ز راه جان آگاه
میدهدشان بمنزل دل راه
عالم غیب را همی بینند
میوه هایش بهشت می چینند
چشمۀ حکمت از دل همگان
جوش کرد و روانه شد ز زبان
بر همه گنج وصل پیدا کرد
چشمشان را بخویش بینا کرد
تا شدند از بلا و خوف ایمن
شادمان در جوار حق ساکن
بنمودند بس کرامتها
آشکار و نهان علامتها
همه را منصب و خلافت داد
جمله را کرد پر ز لطف و ز داد
ساکنان سما برند سبق
همه افلاک تا به ف ت طبق
و اهل روی زمین که خلقان اند
از خدا بیخبر چو حیوان اند
همه از دادشان فرشته شوند
همگان عاقبت بچرخ روند
که و مه در پناهشان باشند
پست و بالا سپاهشان باشند
خلق عالم برند درس و سبق
همه ز ایشان و آن گروه از حق
همه شان چشمۀ وصال جلال
تشنگان را دهند آب زلال
زاسمان وجودشان خورشید
تافته بر سما و بر ناهید
آسمانها ز نورشان روشن
شده از تابشان زمین گلشن
هست با اولیا مدام چنین
حق تعالی، گشا دو چشم و ببین
گرچه با خلق هم بود خلاق
دائماً در وصال قرب تلاق
لیک این نوع نیست تا ایشان
ندهدشان وصال درویشان
لایق حالشان عطا بخشد
گاهشان درد و گه دوا بخشد
پروردشان بخواب و بیداری
کند از نان و آب معماری
صحت تن دهد بدل شادی
تا کنند از عطاش آزادی
اینچنین است اله با ایشان
نیستشان حظ دیگر از یزدان
آن معیت باین چه می ماند
آن بلند این به پست میراند
آن بود همچو مهر و این چو سُها
این بود همچو ارض و آن چو سما
ناله کن از دل و بگو یارب
گرچه تو با منی بروز و بشب
مینمائی بمن از ایشان رو
دمبدم آشکار و پنهان رو
لیک بنما ز لطف آن دیدار
که نمودی باولیای کبار
باش با ما چنانکه با ایشان
دار ما را ز سلک درویشان
تا چو ایشان شویم خاص و ندیم
در سرای جلال وصل مقیم
خویشتن را بما چنان بنما
که نمودی باهل عشق و صفا
تا که شاکر شویم از آن دیدار
تا رهیم از حجاب آن پندار
در جهان یقین روان گردیم
بی سپهر و زمین دوان گردیم
همه گردیم جان و جان بخشیم
بگدا گنج شایگان بخشیم
بندگی را هلیم و شاه شویم
دستگیر و جهان پناه شویم
شود از حکم ما فلک گردان
صد چنین است شاهی مردان
پس یقین دان که در حسام الدین
همه هستند همچو گنج دفین
نیستند اولیا از او بیرون
پیش او ذکرشان بود ز جنون
در حضور شکر مگو ز شکر
چون دوی نیست زین شکر میخور
تا بدانم که تو شکر خواری
ور کنی ذکر آن شکر خواری
تشنه از آب اگر بجوید آب
یا شود طالب سؤال و جواب
جمله دانند از آب بیگانه است
آبخور نیست بند افسانه است
حظش از آب جز حکایت نیست
تشنه او جز که بر روایت نیست
اولیا چونکه جمله یک ذات اند
از خدا زنده و ز خود مات اند
هرکه یک را دو بیند او ز حول
کور و کر ماند آخر و اول
همه درج اند اندر او بیشک
نیست چیزی در او بجز آن یک
شرح او را به حرف نتوان گفت
درّ جان را کسی به گفت نسفت
جمله را واجب است از دل و جان
که غلامش شوند در دو جهان
همه یاران مطیع او گشتند
آب لطف ورا سبو گشتند
هر یکی زخم خورده بود اول
شده نادم از آن خطا و زلل
گشته بودند با ادب جمله
زان نکردند هم بر این حمله
خورده بودند زخمها ز انکار
همه کردند زان خطر اقرار
ز اولین ضربت قوی خوردند
در دوم فتنه کمترک کردند
در سوم نرم و با ادب گشتند
بی حسد رام مرد رب گشتند
کس از آن قوم سرکشی ننمود
هر یکی امر را ز جان بشنود
سالها شادمان بهم بودند
کامران جمله بی ستم بودند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر به تمجید از حسام الدین و مقامش در عرفان و تصوف میپردازد. او حسام الدین را به عنوان نایب و خلیفه مولانا میشناسد و بر نقش و حال وی در ارتباط با خدا تأکید میکند. حسام الدین مظهر خداوند و واسطهای برای دستیابی به حقیقت، عشق و رحمت الهی است. شاعر به برکات و کراماتی که اولیا و نزدیکان به خدا از او میگیرند، میپردازد و ذکر میکند که حقیقت وجود آنان یکی است و همه باید در پی شناخت و پیروی از حقیقت باشند. او همچنین بر ضرورت عشق، صدق و بندگی تأکید میکند و به توصیف مقام والای اولیاء و ارتباطشان با حق میپردازد. در پایان به پیروزی و شادکامی یاران حسام الدین اشاره میکند که با همدیگر در دوستی و ادب زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: او از حسام الدین راضی بود و به او هزار گنج باارزش داده بود.
هوش مصنوعی: مولانا، آن بزرگ مرد عالم، راهنمای همه بود و در دو جهان بینظیر و بیهمتا بود.
هوش مصنوعی: درک مقام و منزلت هر فرد به وضوح مشخص شده است، مانند ارتباط و تفاوت میان روح و جسم.
هوش مصنوعی: وقتی شب به پایان رسید و خورشید طلوع کرد، زاغ هم به جای خود رفت و زمان روشنایی و چراغها فرارسید.
هوش مصنوعی: وقتی ماه پشت ابر پنهان میشود، دیگر چه نوری میتواند بدهد جز ستارهها؟
هوش مصنوعی: نی که ستارهای در دریا راه را نشان میدهد، مانند ماهی است که در بیابان نورافشانی میکند.
هوش مصنوعی: آن یکی دوباره پرسید که از میان این سه نایب، کدامیک بالاتر و برجستهتر است.
هوش مصنوعی: در پاسخ به او گفت: ای همراه شمس، تو همچون خورشید زیبا هستی که به سفارش و خوبی شهرت دارد، مانند ماه که نورش دلانگیز است.
هوش مصنوعی: شه حسام الحق همچون ستارهای میدرخشد، زیرا پس از پیوستن به ملک، نورش بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: همه انسانها را به یک شکل بشناس، زیرا هر یک از آنها تو را به خداوند میرسانند.
هوش مصنوعی: اگر به کسی وابسته شوی و دامن او را بگیری، زندگیات بیشتر میشود و دیگر از بین نمیروی.
هوش مصنوعی: وقتی صلاحالدین از این دنیا رفت، شیخ گفت: ای حسام، حق راستی و درستی را رعایت کن.
هوش مصنوعی: از این پس تو جانشین و نماینده من هستی زیرا در میان ما هیچ جدایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عالم دین به این شخص مقام و جایگاهی میدهد و بر سر او نیکیها و برکتها میبارد.
هوش مصنوعی: به دوستانش گفت که در برابر او سر خود را پایین بیاورید و با فروتنی به او احترام بگذارید.
هوش مصنوعی: همه کارهایتان را با عشق او آغاز کنید و محبتش را در عمق وجودتان بکارید.
هوش مصنوعی: شما در این دنیا تحت حمایت و هدایت او هستید، حال اگر از آن پای بردارید، به دنیای دیگر خواهید رفت.
هوش مصنوعی: چشمهایتان را به سوی او باز کنید و در چنین جوی و باغی پر از گل، شاداب و روشن شوید.
هوش مصنوعی: هر کسی که کارهایش را به پایان نرسانده باشد، وضعیتش سامان نمیگیرد و خوب نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کار آنها تحت تأثیر او باشد، شرابشان هم او به آنها میدهد که مستیشان از او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که خویشتن را به دست نیاورد، نمیتواند دیگری را به کمال برساند. هر کسی که نیازی به آزادی و رهایی نداشته باشد، نمیتواند به دیگران نیز آزادی عطا کند.
هوش مصنوعی: عشق توانایی هدایت و راهنمایی به همه افراد را دارد و همچنین به آنها صداقت و ایمان میدهد.
هوش مصنوعی: خداوند منبع رحمت و نور است و هیچ چیز نمیتواند او را از وجودش منفک کند.
هوش مصنوعی: هرکس که نماینده و تجلی خداوند باشد، هرگز نمیتواند از اعمالش جدا از خداوند باشد.
هوش مصنوعی: عمل و گفتار او از حقیقت نشأت میگیرد و نه اینکه او تنها وسیلهای در دست کسی دیگر باشد.
هوش مصنوعی: او همیشه با شماست، همانطور که در قرآن آمده است، این سخن از خداوند که خالق دو جهان است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر چیزی عمومیت دارد، خاص بودن آن چگونه ممکن است؟ در واقع، ارتباط عمیق و نزدیک با چیزی که از جان جدا شده، نمیتواند بهراحتی برقرار شود. یعنی وقتی چیزی عمومیت پیدا کرده، خاص بودن آن و درک دقیقاش دشوار میشود.
هوش مصنوعی: او با همه موجودات پیوند دارد، اما میان هر یک از آنها تفاوتی وجود دارد که از غرب تا شرق قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: آن عطایتی که به انسانهای مقبول داده میشود، حتی اندکی از آن به افرادی که ناامید شدهاند نمیرسد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه حق همیشه و در همه حال با همه است، اما زندگی و وجود از هم جدا نیستند و همیشه در حال گذر است. روز و شب به طور مداوم در حال تغییر و تحول هستند.
هوش مصنوعی: اما با دوستان و اولیای خدا، به گونهای دیگر باید دید و در این زیباییها نگریست.
هوش مصنوعی: کسی که ضمیر دیگران را میشناسد، میداند که در دلشان چه میگذرد و چه اندیشههایی در آنها جوانه میزند.
هوش مصنوعی: آنها را به اوج آسمانها میبرد و هزاران گنج پنهانی به آنها میدهد.
هوش مصنوعی: آنان که به درک واقعیات زندگی و روح انسان دست یافتهاند، به دیگران نشان میدهند که چگونه میتوانند به مقصدی عمیق و درونی برسند.
هوش مصنوعی: افرادی که به درک عمیقتری از عالم غیب دست یافتهاند، آثار و ثمرات آن را همچون میوههایی میبینند که از بهشت برداشت میکنند.
هوش مصنوعی: چشمهی دانش از دل همه مردم به جوش آمده و از زبانها بیرون میآید.
هوش مصنوعی: چشمها به حقیقت وصال آگاه شدند و به خودی خود بینایی پیدا کردند.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه از مشکلات و ترسها مصون شدند، خوشحال به نزدیکی خداوند آرام میگیرند.
هوش مصنوعی: آثار و نشانههای بسیاری از کرامتها، چه در خفا و چه در روشنایی، نمایان شد.
هوش مصنوعی: همه را به مقام و حکومت بخشید و همه را از رحمت و انصاف خود پر کرد.
هوش مصنوعی: ساکنان آسمانها بر تمامی کرات و سیارات تسلط دارند و بر آنها پیشی میگیرند.
هوش مصنوعی: مردم روی زمین، که به نوعی مانند خلقت هستند، در حقیقت از خدا و حقیقت بالاتر بیخبرند و به شبیه حیوانات زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: اگر همه از عدالت و انصاف برخوردار شوند، در نهایت همه به دور هم جمع خواهند شد و در کنار هم زندگی خواهند کرد.
هوش مصنوعی: در زیر سایه آنها هم زمین و هم آسمان به آرامش خواهند بود و سپاه آنها در هر دو سمت حضور خواهد داشت.
هوش مصنوعی: مردم جهان از تعلیم و یادگیری همه چیز را از آنها و آن گروه الهام میگیرند.
هوش مصنوعی: همه آنها منبعی هستند که به تشنگان زیبایی و وصال، آب شفاف و زلال میدهند.
هوش مصنوعی: از آسمان وجود آنها، خورشید درخشان بر زمین و بر سیاره ناهید میتابد.
هوش مصنوعی: آسمانها به خاطر نور آنها روشن شده و زمین پر از گل و گیاه گردیده است.
هوش مصنوعی: حق تعالی همیشه با دوستان خاصش این گونه است، ای کسی که در جستجوی حقیقتی، چشمانت را باز کن و ببین.
هوش مصنوعی: هرچند که با مردم در ارتباط است، اما همیشه در نزدیکی خدا و در حال انس با اوست.
هوش مصنوعی: اما این گونه نیست که به آنها وصال درویشان داده نشود.
هوش مصنوعی: خداوند بر اساس وضعیت و حال افراد، گاهی به آنها رنج میدهد و گاهی نیز آرامش و درمان میدهد.
هوش مصنوعی: پروردگارشان آنها را در خواب و بیداری nourishes و با نان و آب، به ساختن و ایجاد زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: تن سالم و تندرست به انسان شادی میبخشد تا از مواهب و نعمتهای خدا بهرهمند شود و در آزادی زندگی کند.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره شده که خداوند با آنها نیست و بنابراین از او بهرهای ندارند.
هوش مصنوعی: در این بیت به تفاوتهایی اشاره شده است که بین دو حالت وجود دارد. یکی حالت نزدیکی و همنشینی و دیگری حالتی است که موجب پایین آمدن و کاهش میشود. در واقع، این عبارت به نوعی از پیوند و تاثیر متقابل اشاره دارد که در آن یک حالت میتواند به ارتقاء و بلندی منجر شود در حالی که حالت دیگر ممکن است فرد را به سمت پستی و کاهش بکشاند.
هوش مصنوعی: او همچون خورشید میدرخشد و این مانند ماه است؛ یکی مانند زمین است و دیگری همچون آسمان.
هوش مصنوعی: از دل خود فریاد بزن و بگو ای پروردگار، هرچند که تو همیشه با منی در روز و شب.
هوش مصنوعی: تو از ایشان به من اشاره میکنی، روز به روز و لحظه به لحظه، در حالیکه هم پنهان و هم آشکار هستی.
هوش مصنوعی: اما نشان بده از لطف آن دیدار که با دوستان بزرگوار و برجسته خود داشتی.
هوش مصنوعی: با ما به گونهای رفتار کن که با دیگران رفتار میکنی، ما را هم در جمع درویشان بپذیر.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند آنها خاص و نزدیک شویم و در مکان عظمت و افتخار از پیوند و وصال زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: خودت را به ما طوری نشان بده که زمانی که با عشق و محبت بودی، نشان دادی.
هوش مصنوعی: برای اینکه از آن ملاقات شکرگزار شویم، باید از حجاب و محدودیتهای ذهنیمان عبور کنیم.
هوش مصنوعی: در این جهان بیپایان، آزاد و بیهیچ محدودیتی حرکت خواهیم کرد، مانند جریانی که نه آسمان دارد و نه زمین.
هوش مصنوعی: همه ما روح و جان خواهیم شد و جان خود را به یکدیگر میبخشیم و گنجهای ارزشمند را در اختیار هم قرار میدهیم.
هوش مصنوعی: اگر در خدمت و بندگی دیگران باشیم، به آرامی و بزرگی دست میابیم و میتوانیم راهنمای دیگران باشیم و جهانی امن و پناهنده برای آنها ایجاد کنیم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم این بیت را به زبان ساده بیان کنیم، میتوانیم بگوییم: اگر ما حکمی کنیم، آسمان نیز به دور آن میچرخد؛ این نشاندهندهی قدرت و تاثیرگذاری شاهان است.
هوش مصنوعی: بدان که در حسام الدین، همه مانند گنجینهای پنهان هستند.
هوش مصنوعی: اولیا و بندگان خاص خداوند همیشه در نزد او هستند و در محبت و یاد او غرقند. هیچگاه از او فاصله نمیگیرند و ذکر و یاد او باعث شوق و اشتیاق آنهاست.
هوش مصنوعی: در حضور شیرینی، از شیرینی و مزهاش صحبت نکن، زیرا اگر دو نوع شیرینی وجود ندارد، پس از همین شیرینی لذت ببر.
هوش مصنوعی: باید بدانم که آیا تو به خاطر شکرگزاریات محبت و لطف مرا فراموش میکنی یا نه.
هوش مصنوعی: اگر کسی تشنه باشد و به دنبال آب برود، در واقع به دنبال پاسخ و نیازهای خود است.
هوش مصنوعی: همه میدانند که آب ملّی نیست و نمیتوان به آن چسبید، بلکه داستانی است که باید از آن عبور کرد.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که او از آب میبرد، داستانی است و تشنگیاش جز در داستانها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اولیا، یعنی افراد نزدیک به خداوند، همه در حقیقت یکی هستند و زندگیشان از خداوند originates میشود، در حالی که به خاطر خودشان از وجود خود مستقل نیستند.
هوش مصنوعی: هر کسی که یک چیز را بهصورت دو چیز ببیند، در نهایت از نادانی و بیخبری مثل یک فرد کور و کر میماند.
هوش مصنوعی: همه چیز در او جمع است و بهراستی هیچ چیز دیگری در او جز آن یک وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ کلامی نمیتواند توضیحدهنده عمق و زیبایی وجود او باشد، همانطور که هیچکس نمیتواند ارزش و اهمیت جان را تنها با گفتن توضیح دهد.
هوش مصنوعی: همه ضروری است که با دل و جان به خدمت او درآیند، چه در این دنیا و چه در آن سوی دنیا.
هوش مصنوعی: همه دوستان و همراهانش تسلیم و فرمانبر او شدند و محبت او به مانند آبی در یک ظرف جا گرفت.
هوش مصنوعی: هر کسی که دچار اشتباهی شده بود، در ابتدا از آن خطا و لغزش خود پشیمان و ناامید شده بود.
هوش مصنوعی: همه به خوبی و با احترام رفتار کرده بودند و هیچکدام به این حمله واکنشی نشان ندادند.
هوش مصنوعی: زخمها و جراحتهایی که از انکار و نادیده گرفتن مشکلات به وجود آمده بود، باعث شد که همه به آن خطر اعتراف کنند.
هوش مصنوعی: آنها از اولین ضربهای که خوردند، تجربه گرفتند و در دومین چالش، احتیاط بیشتری به خرج دادند.
هوش مصنوعی: در سومین مرحله، با نرمی و احترام رفتار کردند و بدون هیچ کینهای به آرامی به سوی مردی که مایه آرامش بود، هدایت شدند.
هوش مصنوعی: هیچیک از آن افراد سرکش نافرمانی نکردند و هر کدام دستورات را با جان و دل پذیرفتند.
هوش مصنوعی: سالها آنها در کمال شادی و خوشحالی با هم بودند و هیچکدام ظلمی به دیگری نرساندند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.