گنجور

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴- در نعت سیدالمرسلین صلی‌الله علیه و سلم

 

لاجرم ورنه سنگ بدگهران

کی تواند فکند رخنه در آن؟

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۸ - سبب تصنیف کتاب

 

عشق‌بازی بر غم کج‌نظران

نیست جز عشق نازنین پسران

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۷ - به شهر آمدن شه‌زاده

 

قیمت یخ چو نقره گشت گران

قحط شد همچو وصل سیم‌بران

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۷ - به شهر آمدن شه‌زاده

 

دل‌فریب‌ست عارض پسران

خاصه در پیش دیدهٔ پدران

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۹ - رفتن شاه پیش گدا و بشارت تخت‌نشینی

 

چند باشد به عالم گذران

عسرت ما و عشرت دگران؟

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۵۱ - در خاتمهٔ کتاب گوید

 

حیف باشد که نام دیده‌وران

بگذرد بر زبان کج‌نظران

هلالی جغتایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

وقت را تیغ گفته اند بران

که بود بی توقفی گذران

شیخ بهایی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - ماده تاریخ وزارت میرزا حبیب‌الله صدر

 

شه دین میرزا حبیب‌الله

صدر کل گشت و هست در خور آن

که همان نام اوست تاریخش

چون صدارت فزود بر سر آن

فیاض لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

ای سرت خیزه تر ز خیره سران

شاه محمود نیز چون دگران

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

می نبینی که طلعت پسران

بی نقاب است و نیست عیب در آن

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

تو که سینه زنان و جامه دران

عمری افتاده از پی پسران

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

ای بسا بوده، ناخلف پسران

در خلافت مخالف پدران

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

گفت: کو سرین خوش پسران

گنج سیم است و نیست عیب در آن

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

از پی ناورد،چو رزم آوران

راست وکج بسته دو تیغ گران

آذر بیگدلی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

الغرض زین خبر چو بی‌خبران

خواستم عذر ره ز همسفران

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان

 

بار سنگین و تن ز رخت‌، گران

مانده واپس ز خیل همسفران

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode