گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

من از آن بندگانم ای خسرو

که نبندند طمع در اسباب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

زیست دانند باستام و کمر

رفت دانند با عصا و جراب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

گر کمانم کند فلک نجهد

سخنم جز به راستی نشاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

در شوم گر مرا بفرمایی

در دهان هژبر تیز انیاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

خسروا بر رهیت تیز مشو

سیفی اندر بریدنم مشتاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

این نهال نشانده را مشکن

مکن آباد کرد خویش خراب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

تا بپوشد زمین ز سبزه لباس

تا ببندد هوا ز ابر نقاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

عزی و همچو عز محبب باش

سیفی و همچو سیف نصرت یاب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

بر تو فرخنده باد ماه صیام

خلد بادت ز کردگار ثواب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود

 

به دعا برگشاده دارد لب

شکر ایزد کند به روز و به شب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مدح امیر کیکاوس

 

مایه عشرتست و کان طرب

نکند جز نشاط و عیش طلب

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

مال هست از درون دل چون مار

وز برون یار همچو روز و چو شب

او چنانست کاب کشتی را

از درون مرگ و از برون مرکب

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۹ - فصل فی الرزق

 

روزی از وی طلب نه از مکسب

از فلک جوی مه نه از نخشب

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۰