گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

گرچه سرگشسته ام ز چوگانت

نکشیدیم سر ز فرمانت

در فراقت دلم به جان آمد

آمدم یک شبی به مهمانت

گر به عید رخم تو بنوازی

[...]

جهان ملک خاتون
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

بهر مهمان و غیر مهمانت

هست گسترده دایمی خوانت

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

دست او طوق گردن جانت

سر برآورده از گریبانت

شیخ بهایی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

ای خرد طفلی از دبستانت

عقل مدهوش چشم مستانت

شیر نخجیر آهوی نگهت

پور دستان اسیر دستانت

خیز ای شیر عقل کاتش عشق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

هر که آید به سیر جولانت

نبرد ره برون ز میدانت

دل ما را به حلقه ی گیسوی

هست زندان به از گلستانت

باز از آن چهر هر نظر دارد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

تا نگردم غبار جولانت

برنخیزم ز طرف میدانت

سر ندارم دریغ از آن خم زلف

بازم این گوش را به چوگانت

تا نبوسم کمان و شست ترا

[...]

صفایی جندقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode