نصب این هر دو کردگار کند

نه ز رو مرد بیشمار کند

نقل کم خور، که می‌خمار کند

نقل کم کن که سرفگار کند

زهد بی‌توبه کی قرار کند؟

نفس بی‌تصفیت چه‌‎کار کند؟

هر که او زهد را حصار کند

تیر شیطان برو چه کار کند؟

بر تو نیک و بد استوار کند

تا به فعل تو با تو کار کند

گه بنام خودت نگار کند

گاهت از ریسمان به دار کند

دل، که سیمرغ را شکار کند

چرخ زالش چگونه خوار کند؟

هر که بر فرج ازین حصار کند

با ملک دست در کنار کند

عقل و جان بر فلک گذار کند

استخوان بر فلک چکار کند؟

آب ازین سنگ اگر گذار کند

چون به مرکز رسد قرار کند

پسرت دختری بیار کند

دخترت شوهری شکار کند

عشق افشای سر یار کند

عشق منصور را بدار کند

کاسه ای چند زهر مارکند

با همه جنگ و کارزار کند

یک زمانی به حزم کار کند

صبر از دانه اختیار کند

بر صف خصم اگر گذار کند

مرغ جان همه شکار کند

عزم گلگشت نوبهار کند

گه خورد باده گه شکار کند

شاه باید که فکر کار کند

دفع آن خیل بی‌شمار کند

نیک باشد هر آنچه یار کند

عاشق این قول اختیار کند

مار ضحاک و جادوی بابل

پیش زلف تو زینهار کند

با تو گل روست احتمال رقیب

[...]

هر کرا ایزد اختیار کند

در دوگیتیش‌ بختیارکند

وانکه را کردگار کرد عزیز

نتواند زمانه خوارکند

بس نماید مدار چرخ‌کهن

[...]