گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۵

 

گفت زاهد ز عمر و عمار است

قول شاهد ز خمر و خمار است

گوش این بر نوای تسبیح است

گوش آن بر صدای مزمار است

تا نگوئی کزین دو راه کدام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

کابتدا یار و انتها یار است

حکم خاوندگار در کار است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۸ - در زیارت خفتگان بستر خاک

 

اول از یار و آخر از یار است

حکم خاوندگار ستوار است

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان

 

هرکه در این سفر سبکبار است

راهش‌ آسان‌ و سهل‌ و هموار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان

 

صنعت و پیشه نیز بسیار است

هرکه را در جهان یکی کار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

آمد و گفت با تواش کار است

گفتمش رو بگوی بیمار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

گفتم اینجا نوشته بسیار است

کاغذ بیست ساله انبار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵ - صف ادارهٔ تأمینات و شرح زندان

 

با من این حبس گاه راکار است

حبس این بنده سومین‌بار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵ - صف ادارهٔ تأمینات و شرح زندان

 

شرح آن دخمه‌ها از اسرار است

فکرکاهست و خاطرآزار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۳ - تغییر زندان

 

بانک من نور و بانک او نار است

نور من نام و نار او عار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۳ - محشور شدن دو خانواده

 

دیرپذرای و خویشتن‌دار است

سخت‌کوش و محافظت‌کار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

زان که خوی بهیمه در کار است

خود فروشنده‌ خود خریدار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

یکی از صد هزارها کار است

که به هریک هزار اسرار است

ملک‌الشعرا بهار
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۴ - پایه و دیوار

 

گفت دیوار قصر پادشهی

که بلندی، مرا سزاوار است

هر که مانند من سرافرازد

پایدار و بلند مقدار است

فرخم زان سبب که سایهٔ من

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode