هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵
مهر رخسار و مه جبین شدهای
آفت دل بلای دین شدهای
مهر و مه را شکستهای رونق
غیرت آن و رشک این شدهای
پیش ازین دوست بودیم از مهر
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳
ای که مشتاق وصل دلبندی
صبر کن بر مفارقت چندی
باش آمادهٔ غم شب هجر
ای که در روز وصل خرسندی
بندگان را تفقدی فرمای
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷
دارم از آسمان زنگاری
زخمها بر دل و همه کاری
با من اکنون فلک در آن حد است
از جگرخواری و دلآزاری
که به او جان دهم به آسانی
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مقطعات » قطعه شمارهٔ ۳
گفت فیاض خان والا شان
خنجر آن خدیو نیکو نام
آن بود بحر و بحر بی پایان
این نهنگ و نهنگ خون آشام
باد آن را ز لطف حق دائم
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مقطعات » قطعه شمارهٔ ۷
صبح و شامی و ماهرخساری
با دو زلف و دو رخ دو خال آنگاه
روزی و از قفا شبی و ز پی
اختری با دو تیره ابر و دو ماه
دو ز اهل حبش چهار از روم
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مقطعات » قطعه شمارهٔ ۸
زنگیی با دو ترک و دو هندو
بیضهای با سه زاغ ای آگاه
پس از آن چار کوکب تابان
چار تیره شب و دو روشن ماه
چون به ترتیب ذکر جمع آیند
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مطایبات » شمارهٔ ۲
با حریفی که بیسبب دارد
سر آزار من بگو زنهار
گرچه از حکه در تعب باشی
... خر را به ... خویش مخار
هان و هان راه خویش گیر و برو
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱
در زمان خدیو دارا شان
آن کرم پیشهٔ کریم نهاد
سایه حق کریمخان که ز عدل
زینت دهر و زیب دوران داد
شهریار جهان که در گیتی
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۴
خان والا گهر محمدخان
که ازو بود ملک و دین معمور
آنکه چون او نزاد فرزندی
مادر دهر در مرور دهور
آنکه در روزگار معدلتش
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۸
شکرلله که جهان را ز قدوم
زیب نو داد محمد کاظم
روشن از مقدم خود گیتی را
ساخت چون زاد محمد کاظم
از رخ خود همهٔ یاران را
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۶ - تاریخ رحلت
چون ز بیداد چرخ بدرنسا
شد ز عالم به جنت الماوی
گفت هاتف برای تاریخش
از جهان رفت حیف بدرنسا
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۷
حیف از هدیه آن گل رعنا
که پری چهره بود و حور سرشت
حیف از آن تازه گل که بر شاخش
دست گلچین روزگار نهشت
از حریرش لباس بود آخر
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۶ - تاریخ رحلت مشتاق اصفهانی
خسرو کشور سخن مشتاق
صاحب رای پیر و طبع جوان
قطب سادات آن که میبخشید
قالب لفظ را ز معنی جان
آن که از بحر طبع گوهرزای
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۴۲ - تاریخ رحلت
حیف و صد حیف کز نهیب اجل
شد ز احباب دور کلبعلی
در گرفتش ز خلق عالم و کرد
میل غلمان و حور کلبعلی
خلق در ماتم وی و دارد
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او
ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رَهَت، هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن ز دست تو مشکل
[...]