گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

غم عشق تو یکدمم کم نیست

مونسم بی رخ تو جز غم نیست

در تو یک جو وفا نماند و هنوز

عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست

در جهان تا غم تو پای نهاد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

دم فروکش دلا که همدم نیست

راز خود خود شنو که محرم نیست

راه مردی و مردمی و وفا

این سه خصلت در اهل عالم نیست

گر بجوئی حفاظ درسگ هست

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

درد عشقت ز جان توان پرسید

رازت ازدل نهان توان پرسید

هر کجا فرقت تو سایه فکند

حال جان زان جهان توان پرسید

در زمینی که عشق تو پی برد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

شکرش در سخن گهر ریزد

خنده اش پسته بر شکر ریزد

عاشقش همچو شمع در شب وصل

پیش رویش نخست سر ریزد

گر سموم عتاب او بجهد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

ای ز بوس تو نقل من بسیار

وزکنار تو کار من چو نگار

در کنارم نشین و بوسه بده

که ز تو قانعم به بوس و کنار

از خط دوستی مشو بیرون

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

می گلرنگ دوست می‌دارم

نالهٔ چنگ دوست می‌دارم

تا بدیدم فریب نرگس تو

سِحر و نیرنگ دوست می‌دارم

از هوای بهار چهره تو

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

روح محضی بدان طربناکی

قطره ژاله ای بدان پاکی

گر ببیند طراوت تو بهار

نکند دعوی طربناکی

در چمن گر قد تو جلوه کند

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دل ز من برده ای و می دانی

آشکار است این نه پنهانی

به دل برده نیستی خرسند

باز در بند بردن جانی

ملک ما خود دلی و جانی بود

[...]

مجد همگر