جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد
کای فرازنده این چرخ بلند
وی نوازنده دلهای نژند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۱ - مناجات در توجه از مقام حریت به فتوت
بنده خاص تو را نیست پسند
بر دل از بندگی غیر تو بند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر
صبح صادق چو بود صدق پسند
علم نورش از آنست بلند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۷ - مناجات در انتقال از صدق به اخلاص
هست در کشمکش نفس نژند
جامی از ناکسی خود گله مند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
گنج جود است کف تو مپسند
از هر انگشت بر آنجا دو سه بند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۵ - حکایت آن حکیم که از تره زار جهان به شاخی چند قناعت کرده بود و از خوان جهانیان دندان طمع برکنده
کمر خدمت شاهت چو کمند
نفکند گردن اقبال به بند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۹ - مناجات در انتقال از تواضع به حلم و مدارا
هر که خود را به رهت خوار افکند
کنگر عزت خود ساخت بلند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۰ - عقد سی و یکم در بعض دیگر از فضایل نوع انسان چون حلم و مدارا و عفو و احسان
دهن از گفتن بیهوده ببند
لبت آلوده به ناخوش مپسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۳ - عقد سی و دوم در طلاقت وجه و مزاح که چین انقباض در جبین نینداختن است و به زبان انبساط سخنان شیرین پرداختن
پر گره رو چو شب از انجم چند
بی گره شو چو دم صبح و بخند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن
با بزرگان به ادب کن پیوند
نیک و بدهر چه ببینی بپسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۷ - حکایت آن زاغ و کبوتر که به مناسبت لنگی همپای یکدیگر شده بودند
ناگهان دید که از شاخ بلند
برگشادند سوی خاک نژند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود
کرگدن وار بسی نیرومند
فیل کردار تنومند و بلند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
با اسیران به محنت شده بند
آنچه با خود نپسندی مپسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۸ - عقد سی و هفتم در دلالت رعایا چه غایب و چه حاضر به حق شناسی و شکرگزاری سلاطین چه عادل و چه جابر
همچو زخم از اثر تیغ بخند
لوح سان نقش قلم را بپسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر
گاه با هم دهی از طبع بلند
قطعه قطعه ز جواهر پیوند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر
لیک روز و شبش از بیشه کمند
زان بلندی سوی پستی افکند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۵ - حکایت حکیم سنایی رحمه الله که در وقت وفات این بیت می خواند
معنی آنجا که نهد پای بلند
از عبارت نتوان ساخت کمند