گنجور

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

ای صبا نکهتی از خاک در یار بیار

ببر اندوه دل و مژده دیدار بیار

یعنی از نائب حق مژده وصلی برسان

نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دارم از غیبت مهدی گله چندان که مپرس

که چنان زو شده‏ام بی‏سرومان که مپرس

کار تقوی و صلاح و ورع و طاعت و علم

آنقدر روی نهاده است به نقصان که مپرس

جاهل و سفله و بی‏دین همه غالب شده‏اند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

زین جهان پیروی آل نبی ما را بس

در قیامت ثمر حب علی ما را بس

نیست ما را که کم و کیف از ایشان پرسیم

ما و تسلیم که آن نصّ جلی ما را بس

اگر اعمال نکوهیده وگر نانیکوست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

جان نخواهد که شود ز آتش شوق تو خلاص

ماهی دلشده در بحر خیالت غواص

به هواداری تو شمع صفت از سر سوز

کردم ایثار تن خویش ز روی اخلاص

هم چو پروانه بر شمع جمال تو تمام

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

خیز تا از در طاعات گشادی طلبیم

بر در دوست نشینیم و مرادی طلبیم

بهر راه حرم وصل بیا تا برویم

به گدائی به در تقوی و زادی طلبیم‏

اشک آلوده ما گرچه روانست ولی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

خیز تا چاره این غم به مناجات بریم

حاجت خود به بر قاضی حاجات بریم

مقصد اصلی دل را که لقای مهدی است

همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

از خدا خدمت او را به تضرع طلبیم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

ما شبی دست برآریم و دعائی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جائی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه مقام تو کجاست

تا در آن آب و هوا نشو و نمائی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم

چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم‏

آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات

در یکی نامه محال است که تحریر کنم

در شب هجر تو مجموع پریشانی خویش

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم

همچنان چشم کرم از کرمش می‌‏دارم‏

می‏‌کشم بار چه کوه غم هجران امروز

تا که فردا دهد آن شه به بر خود بارم

به صد امید نهادیم در این بادیه پای

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطف‏ها می‏کنی ای خاک درت تاج سرم‏

کاش راهی به سر کوی تو می‏داشتمی

تا به سر سوی تو می‏آمدم از هر گذرم‏

نتوان قطع بیابان فراق تو نمود

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

یاد مهدی چه کنم صبر به صحرا فکنم

و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم

دیده دریا کنم از خون جگر در شوقش

راز سربسته خود را به خدا وافکنم‏

مایه خوش‏دلی آنجاست که دلداری هست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

خاک کوی تو شوم از دو جهان برخیزم

به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی

از سر خواجگی کون و مکان برخیزم

یارب از ابر هدایت برسان بارانی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

ای که حرمانی ما را تو روا می‏‌داری

مخلصان را ز بر خویش جدا می‏‌داری

آن جفاها که فراق تو به ما کرد و کند

ما تحمل نکنیم ار تو روا می‏‌داری

من در این شکوه که آمد خبری از بر او

[...]

فیض کاشانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode