گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۱

 

در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد

همچو سرو این تن من بی‌دل و جان برخیزد

من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم

چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد

چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۳

 

بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد

خوشتر از جان چه بود؟ از سر آن برخیزد

بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد

از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد

بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار

[...]

۹ بیت
مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

عاشق اول ز سر جان و جهان برخیزد

آنگه اندر پی آن راحت جان بر خیزد

جان و جانان نشود هر دو میسر با هم

هر که این میطلبد از سر آن بر خیزد

در ره عشق کسی گرم روی داند کرد

[...]

۹ بیت
ابن یمین
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

هر که مردانه به عشق از سر جان برخیزد

در نخستین قدم از هر دو جهان برخیزد

در قیامت که به بوی تو شود جان زنده

تنم از جان به وفای تو روان برخیزد

چون سر از خاک برآرم گل رویت بینم

[...]

۸ بیت
ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد

جان چه باشد ز سر هر دو جهان برخیزد

عاشق سوخته گر بر سر خاکش گذری

از لحد نعره زنان رقص کنان برخیزد

در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴

 

چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد

سبک از هر طرفی فتنه دوان برخیزد

کر کلاله ز گل چهره براندازی باز

ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد

سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند

[...]

۷ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

گل به غفلت ز گلستان جهان برخیزد

غنچه از خواب در ایام خزان برخیزد

گر سبک می روم از بزم تو بیرون چه عجب

گرد هر طور که بنشست چنان برخیزد

جسم خاکی ست غباری که میان من و اوست

[...]

۵ بیت
سلیم تهرانی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰۵

 

منعم از خواب عدم تیره روان برخیزد

هر که شب سیر خورد صبح گران برخیزد

شکر هنگام شکایت به زبان می آرم

سبزه از آتش من جای دخان برخیزد

پرده بردار ز رخسار که چون طوطی مست

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

ما مصیبت زدگان را چه تواضع به ازین

که به هر جا بنشینیم، فغان برخیزد!

بس که درد از گل هجران تو بردیم به خاک

سبزه از تربت ما ناله کنان برخیزد

۲ بیت
طغرای مشهدی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۸

 

زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد

کف زنان، جامه دران، رقص کنان برخیزد

پردهٔ دیده حجاب است میان من و دوست

خرّم آن روز که این هم ز میان برخیزد

خوار و پامال تر از سایهٔ افتاده منم

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

تا کیم دود شکایت ز بیان برخیزد

بزن آتش که شنیدن ز میان برخیزد

می رمی از من و خلقی به گمانست ز تو

بی محابا شو و بنشین که گمان برخیزد

گر دهم شرح عتابی که به دلها داری

[...]

۱۱ بیت
غالب دهلوی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵

 

چشم مستش اگر از خواب گران برخیزد

ای بسا فتنه که در دور زمان برخیزد

از پی جلوه گر آن سرو روان برخیزد

دل به عذر قدمش از سر جان برخیزد

عجبی نیست که در صحبت آن تازه جوان

[...]

۱۰ بیت
فروغی بسطامی