گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴

 

هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید

هر دم از چشمهٔ خضرش مدد جان آید

کو سکندر که لب چشمهٔ حیوان دیدم

تا به عهد تو سوی چشمهٔ حیوان آید

عقل سرکش چو ببیند لب و دندان تو را

[...]

عطار
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳

 

آخر این تیره شب هجر به پایان آید

آخر این درد مرا نوبت درمان آید

چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟

آخر این گردش ما نیز به پایان آید

آخر این بخت من از خواب درآید سحری

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - ایضاله

 

یا رب، این بوی خوش ز گلستان آید؟

یا ز باغ ارم و روضهٔ رضوان آید

یا صبا بوی سر زلف نگاری آورد

یا خود این بوی ز خاک خوش کمجان آید

یا شمال از دم عیسی نفسی بویی یافت

[...]

عراقی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

وقت آنست که بلبل به گلستان آید

هر که عاشق بود از خانه به بستان آید

غنچه در پوست نگنجد ز نشاط می و رود

تا که از طرف گلستان به شبستان آید

راستی گل به وفا یار مرا می ماند

[...]

مجد همگر
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید

وز لبت در دهنم چشمه حیوان آید

روی خوب تو گر اسلام کند بروی عرض

همچو دین بت شکند کفر ومسلمان آید

گر رخ خویش بعشاق نمایی یک شب

[...]

سیف فرغانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴

 

گر بتحریر ستم نامه هجران آید

خامه ام پیشتر از نامه بپایان آید

بسکه در راه طلب سستی ازو می بیند

جرس از همرهی ناله با فغان آید

از بد و نیک جهان خرم و غمگین نشوم

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۰

 

چون قلم بر سر غمنامه هجران آید

دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید

گر شب هجر سیاهی شود و آه قلم

نامه شوق محال است به پایان آید

موج ساکن نشود قلزم بی پایان را

[...]

صائب تبریزی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

با صبا نفحه جان از بر جانان آید

هر نفس ز آمدنش در تن ما جان آید

آن که ننشست و به اکراه برفت، اینک باز،

فرش راه طلبش، دیده یاران آید

مدعی قالب بی جان شده، کان جان جهان،

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode