مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۱
چند روز است که شطرنج عجب میبازی
دانه بوالعجب و دام عجب میسازی
کی برد جان ز تو گر ز آنک تو دل سخت کنی
کی برد سر ز تو گر ز آنک بدین پردازی
صفت حکم تو در خون شهیدان رقصد
[...]

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷
کیست کاین فتنه نشاند که تو میآغازی
کیست بر روی زمین کش تو نمیاندازی
نیست در جمله جهان مثل تو صاحب حسنی
چشم را گوی که زو دیدهام این غمازی
پیش از آن کز غم تو خانه بپردازد دل
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۶
گر چه مشغولی و با بنده نمی پردازی
هم توانی ز سر لطف که کاری سازی
از سر پای اگرت هیچ بود دست رسی
چاره ای ساز که بر من نظر اندازی
آرزومندم و زین بیش ندارم طاقت
[...]

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱۶
ای که امروز به زیبایی او می نازی
جای آن است که بر ماه کنی طنازی
بوسه ای چند بخواهم ز لبت
چشم تو گر نکند پیش لبت غمازی
تا که در سینه کنون تخم وفایت کارد
[...]

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲
رفتی از دست من ای یار و نه آن شهبازی
که بدست آورمت، باز به بازی بازی
بر تو چون آب من ای سرو روان میباشم
چه شود سایه اگر بر سر من اندازی
همه آنی همه حسنی همه لطفی همه ناز
[...]

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۸
وقت آنست که بر ما نظری اندازی
بیش از اینم به سر بوته ی غم نگدازی
تو چو خورشید جهانی و منم ذرّه صفت
چه شود گر نظر مهر به ما اندازی
تو کریمی و رحیمی و من از خاکم و خشت
[...]

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۲
باز دل میبردم عشوه سرو نازی
ناخنی باز بدل میزندم شهبازی
مرغ دل سر و قدی جست و ز طوبی بگذشت
طایر همت ما کرد عجب پروازی
کی شود همنفس و همدم ارباب وفا
[...]

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۶
باز بر من نظر افکنده شکار اندازی
به شکار آمده در دشت دلم شهبازی
کرده از گوشه کنارم هدف ناوک ناز
گوشه چشم خدنگ افکن صید اندازی
خون بهای دو جهانست در اثنای عتاب
[...]
