چند روز است که شطرنج عجب میبازی
دانه بوالعجب و دام عجب میسازی
کی برد جان ز تو گر ز آنک تو دل سخت کنی
کی برد سر ز تو گر ز آنک بدین پردازی
صفت حکم تو در خون شهیدان رقصد
مرگ موش است ولیکن بر گربه بازی
بدگمان باشد عاشق تو از اینها دوری
همه لطفی و ز سر لطف دگر آغازی
همچو نایم ز لبت میچشم و مینالم
کم زنم تا نکند کس طمع انبازی
نای اگر ناله کند لیک از او بوی لبت
برسد سوی دماغ و بکند غمازی
تو که می ناله کنی گر نه پی طراری است
از گزافه تو چنین خوش دم و خوش آوازی
نه هر آواز گواه است خبر میآرد
این خبر فهم کن ار همنفس آن رازی
ای دل از خویش و از اندیشه تهی شو زیرا
نی تهی گشت از آن یافت ز وی دمسازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بازی شطرنج و پیچیدگیهای آن اشاره میکند و از آن به عنوان نمادی از زندگی استفاده میکند. او به قدرت و تاثیری که عشق و دلبستگی دارد میپردازد و بیان میکند که دل سختی و انزوا منجر به از دست دادن چیزهای ارزشمند میشود. او همچنین به زیبایی و قدرت صداها و نغمهها اشاره میکند و میگوید که برخی صداها پیامهایی عمیق دارند. در نهایت، شاعر دعوت میکند که از افکار و دغدغههای درونی خود رها شویم تا بتوانیم از زیباییهای زندگی بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در بازی شطرنج به طرز عجیبی بازی میکنی و در عین حال حرکات شگفتانگیزی را طرحریزی میکنی.
هوش مصنوعی: اگر دلسختی و بیتفاوتی از خود نشان دهی، کسی جان تو را نمیگیرد. اگر در برابر مشکلات مقاومت کنی، کسی نمیتواند سر تو را از تن جدا کند.
هوش مصنوعی: حکم تو که بر خون شهیدان میرقصد، به مانند مرگ موش است، در حالی که بر رفتار گربه تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر عاشق تو بدبین باشد، باید بداند که دوری از این مشکلات ترفندی است. همه اینها از روی محبت است و از سر لطف، [شاید] به یک شروع تازه اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من مانند نای هستم که از لبان تو صدا میزنم و میگریم، اما کم و آهسته میزنم تا کسی نتواند به دوستی و نزدیکی با من طمع کند.
هوش مصنوعی: اگر نی صدای دلنشینی تولید کند، اما بویی از لبان تو به مشام برسد، در این صورت، این آواز به نوعی نشاندهنده عشق و محبت است.
هوش مصنوعی: اگر تو ناله کنی، به خاطر چیز بیموردی است، زیرا تو با صدای دلنواز و خوشآهنگ به دنیا آمدهای.
هوش مصنوعی: همهی صداها نشانهی حقیقت نیستند؛ بعضی از آوازها فقط خبر میآورند. اگر همنفس تو رازهایی دارد، باید آن را با درک و فهم درست بشنوی.
هوش مصنوعی: ای دل، از خود و فکر و اندیشههایت خالی شو، چرا که نی، وقتی از خود خالی شد، به همآوایی و همنوازی دست یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیست کاین فتنه نشاند که تو میآغازی
کیست بر روی زمین کش تو نمیاندازی
نیست در جمله جهان مثل تو صاحب حسنی
چشم را گوی که زو دیدهام این غمازی
پیش از آن کز غم تو خانه بپردازد دل
[...]
گر چه مشغولی و با بنده نمی پردازی
هم توانی ز سر لطف که کاری سازی
از سر پای اگرت هیچ بود دست رسی
چاره ای ساز که بر من نظر اندازی
آرزومندم و زین بیش ندارم طاقت
[...]
ای که امروز به زیبایی او می نازی
جای آن است که بر ماه کنی طنازی
بوسه ای چند بخواهم ز لبت
چشم تو گر نکند پیش لبت غمازی
تا که در سینه کنون تخم وفایت کارد
[...]
رفتی از دست من ای یار و نه آن شهبازی
که بدست آورمت، باز به بازی بازی
بر تو چون آب من ای سرو روان میباشم
چه شود سایه اگر بر سر من اندازی
همه آنی همه حسنی همه لطفی همه ناز
[...]
وقت آنست که بر ما نظری اندازی
بیش از اینم به سر بوته ی غم نگدازی
تو چو خورشید جهانی و منم ذرّه صفت
چه شود گر نظر مهر به ما اندازی
تو کریمی و رحیمی و من از خاکم و خشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.