ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴۶
نظری فگن به حالم که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
تو چو صاحب عطایی طلب منست از تو
چو تو غالبی به هرکس به تو خویش میسپارم
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴
نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت
همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم
اگرم به دستگیری بپذیری اینت منت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۴
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم
سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم
شب و روز میبکوشم که برهنه را بپوشم
نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم
علمی به دست مستی دو هزار مست با وی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۵
دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم
ز ره زیادهجویی به طریق خیرهرویی
بروم که کدخدایم غله بدروم بکارم
همه حل و عقد عالم چو به دست غیب آمد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۷
نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
چه کمی درآید آخر به شرابخانه تو؟
اگر از شراب وصلت ببَری ز سر خُمارم
چو نیَم سزای شادی، ز خودم مدار بیغم
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهلم
هله ساقی از فراقت شب و روز در خمارم
تو بیا که من ز مستی سر جام خود ندارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲
به دکان میفروشان گروست هر چه دارم
همه خنبها تهی گشت و هنوز در خمارم
ز گریزپایی من چو خبر به خانه آمد
نتوان به خانه رفتن، که ز خواجه شرم دارم
ز جهانیان برآمد خبرم به میپرستی
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۰
قدحی بیار ساقی که ز توبه شرمسارم
سر آن ندارم اکنون که به زهد سر درآرم
من از آن میی که خوردم ز ازل به یاد لعلت
به دو چشم نیممستت که هنوز در خُمارم
نروم به طعن دشمن ز درت به هیچ پانی
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷
من و عشق و مستی عشق به جز این هنر ندارم
بجز این هنر چه باشد که ز خود خبر ندارم
بود از سر وصالش دل و فتنه جمالش
من و کنجی و خیالش سر شور و شر ندارم
ز در تو کی کشم پا مگر آنکه سر ببازم
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱ - بقاجان
بنما رخ چو ماهت که ز دل برد قرارم
بکشا ز غمزه تیری که جگر کند فگارم
قلمم که کاتب صنع به ازل نمود طغرا
رقم نخست عشقت بنوشت در کنارم
اگر از عبیر زلفت خبری صبا بیارد
[...]